پارت8
پارت8
#زندگی_باتو
رفتیم توی حیاط
رو تاب نشستیم
ا. ت:خوبی؟
جیمین:عاره بابا
ا. ت:واقعا ببخشید
جیمین:میدونم که الکی گفتی
ا. ت:اوهوم اوهوم
بزار زنگ بزنم به مامانم اینا
مامان ا. ت:سلاااااام دخترم
ا. ت:سلاااام مامان
م. ت:خوبی مامان؟
ا. ت:عاره شما خوبین
داداش. بابا خوبن؟
داداش ا. ت:سلاااام خواهر الاغ مننن چطوره
جیمین:خنده بلند*
م. ت و د. ت:اون صدا کیی بود؟؟
ا. ت:فردا شب بیایید به این آدرسی که براتون میفرستم... دعوتیت تا با خوانواده ی دوس پسرم پارک جیمین آشنا بشید
د. ت:اوووو
م. ت:دختره ی پدصصصگ
فردا باید بیام پوستتو بکنم
جیمین:سلام مامان من دوس پسر ا. ت هستم لطفا ا. ت رو اذییت نکنید
م. ت:سلام پسر گلم
ماشاالله چقدرم خوشگلی(تماس تصویریه)
ا. ت رو ول کن برو به دختر خوشگلی پیدا کنن
ا. ت:ماماننننن
م. ت:یامانننن
جیمین:فردا شب میبینمتون
د. ت:اجیمو اذییییت نکنی هااا
جیمین:نه خیالت راحت
ا. ت:خب دیگه خدافظ
شبتونم بخیر
د. ت. م. ت:خدافظ
ا. ت:یاااا جیمین چراااااا اومدی
جیمین:دوس داشتی پوستتو بکنهه؟
ا. ت:نه
جیمین :پس باید ممنون باشی
ا. ت:یه مامان بابات زنگ زدی؟؟
جیمین:عاره بهشون گفتم
ا. ت:اوکی بریم بخوابیم
خلی خوابم میاد
جیمین:اوکی بریم منم خوابم میاد
عه فردا بعد از ظهر ببرمت لباس بخری؟
ا. ت:یاااا تازه منو بردی جووجه
جیمبن:جووجه تویی
ا. ت:پاشو. پاشو بریم
رفتن و بغل هم خوابیدن
صبح فردا*
#زندگی_باتو
رفتیم توی حیاط
رو تاب نشستیم
ا. ت:خوبی؟
جیمین:عاره بابا
ا. ت:واقعا ببخشید
جیمین:میدونم که الکی گفتی
ا. ت:اوهوم اوهوم
بزار زنگ بزنم به مامانم اینا
مامان ا. ت:سلاااااام دخترم
ا. ت:سلاااام مامان
م. ت:خوبی مامان؟
ا. ت:عاره شما خوبین
داداش. بابا خوبن؟
داداش ا. ت:سلاااام خواهر الاغ مننن چطوره
جیمین:خنده بلند*
م. ت و د. ت:اون صدا کیی بود؟؟
ا. ت:فردا شب بیایید به این آدرسی که براتون میفرستم... دعوتیت تا با خوانواده ی دوس پسرم پارک جیمین آشنا بشید
د. ت:اوووو
م. ت:دختره ی پدصصصگ
فردا باید بیام پوستتو بکنم
جیمین:سلام مامان من دوس پسر ا. ت هستم لطفا ا. ت رو اذییت نکنید
م. ت:سلام پسر گلم
ماشاالله چقدرم خوشگلی(تماس تصویریه)
ا. ت رو ول کن برو به دختر خوشگلی پیدا کنن
ا. ت:ماماننننن
م. ت:یامانننن
جیمین:فردا شب میبینمتون
د. ت:اجیمو اذییییت نکنی هااا
جیمین:نه خیالت راحت
ا. ت:خب دیگه خدافظ
شبتونم بخیر
د. ت. م. ت:خدافظ
ا. ت:یاااا جیمین چراااااا اومدی
جیمین:دوس داشتی پوستتو بکنهه؟
ا. ت:نه
جیمین :پس باید ممنون باشی
ا. ت:یه مامان بابات زنگ زدی؟؟
جیمین:عاره بهشون گفتم
ا. ت:اوکی بریم بخوابیم
خلی خوابم میاد
جیمین:اوکی بریم منم خوابم میاد
عه فردا بعد از ظهر ببرمت لباس بخری؟
ا. ت:یاااا تازه منو بردی جووجه
جیمبن:جووجه تویی
ا. ت:پاشو. پاشو بریم
رفتن و بغل هم خوابیدن
صبح فردا*
۸.۳k
۳۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.