نامخاندان جئون

نام:خاندان جئون

PART:15

رفتم اتاقم و یک لباس پوشیدم مایو هم برداشتم و سریع رفتم پایین پیش جونگ کوک

ا.ت:بریمممم

جونگ کوک:هنوز یونجی نیومده

ا.ت:آخه چرا باید اون بیاد یک فکری چطوره فقط خودمون بریم یونجی رو نمیبریم نمیخوام اون باشه

جونگ کوک:(خنده)

ا.ت:چرا میخندی؟(عصبی )

جونگ کوک:وقتی عصبی میشی خیلی کیوت میشی( خنده)

ا.ت:چیششش مسخره

یونجی اومد پایین

یونجی:خب بریم کوکی جونم

ا.ت:میشه بهش نگی کوکی جونم

یونجی:هرجور دلم بخواد صداش میکنم به تو هم ربطی نداره

جونگ کوک:بسه دیگه هی به هم نپرین بریم سوار ماشین شیم

رفتیم به سمت ماشین میخواستم جلو بشینم

یونجی:من جلو میشینم

ا.ت:من میشینم

یونجی:نه من میشینم

ا.ت:قراره من زنش بشم پس من میشینم

دیگه چیزی نگفت و رفت عقب نشست جونگ کوک یک نگاهی بهم کرد و نشست تو ماشین منم نشستم و حرکت کردیم به سمت پارک آبی
دیدگاه ها (۷)

تهیونگ و نامجون اومدن😆🥹😭

نام:خاندان جئون PART:16رسیدیم به پارک آبی یونجی:من میخوام ما...

نام:خاندان جئون PART:14از پله هم رفتیم پایین دیدیم یونجی روی...

نام:خاندان جئون PART:13ا.ت:مطمئنم اونقدر دیوونه نیست که بیاد...

پارت ۷۹ فیک ازدواج مافیایی

"سرنوشت " p,38...یهو .... ا/ت رو بغل کرد و پیشونیشو بوسید .....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط