نامخاندان جئون

نام:خاندان جئون

PART:13

ا.ت:مطمئنم اونقدر دیوونه نیست که بیاد اتاقت ببینه من و تو کنار هم خوابیدیم یا نه

جونگ کوک:از کجا معلوم شاید بیاد

ا.ت:شاید بیاد احتمالش کمه من میرم اتاقم

جونگ کوک یهو منو گرفت و هلم داد و باهم افتادیم روی تخت

جونگ کوک:با من بحث نکن همین‌که گفتم پیشم میمونی

ا.ت:ولم کن دیوونه شدی؟

جونگ کوک:..........
ا.ت:هوی با توهم

جونگ کوک:..........

هی تکون میخوردم که سفت بغلم کرد

جونگ کوک:آروم بگیر بخواب انقدر تکون نخور

منم کم کم پلکام رو هم میرفت که دیدم صدای باز شدن در اومد صدای قدمش میومد انگار حق با جونگ کوک بود یونجی اومده بود ببینه منو جونگ کوک کنار هم خوابیدیم یا نه
خودمو زدم به خواب زیر لب چیزی گفت و رفت نفهمیدم چی گفت ولی بیخیال منم خوابیدم

صبح:

با صدا زدنای جونگ کوک بیدار شدم

ا.ت:هااا چیه؟(خواب آلود)

جونگ کوک:پاشو باید صبحونه بوخوری

ا.ت:بزار بخوابمممم
جونگ کوک:بلند شو زود باش

ا.ت:دست از سرم بردارررر

یهو براید استایل بغلم کرد

ا.ت:واییی چیکار میکنی؟

جونگ کوک:مگه نباید جلو یونجی نقش بازی کنیم؟

ا.ت:خب آره

جونگ کوک:پس همینطوری تو بغلم بمون و لبخند بزن

ا.ت:باشه

از اتاق رفتیم بیرون
دیدگاه ها (۴)

نام:خاندان جئون PART:14از پله هم رفتیم پایین دیدیم یونجی روی...

نام:خاندان جئون PART:15رفتم اتاقم و یک لباس پوشیدم مایو هم ب...

نام:خاندان جئون PART:12بعد از مکالمه ای که من و جونگ کوک باه...

نام:خاندان جئون PART:11ا.ت:شرمنده ولی این همه غذا مال تو نیس...

قلب یخیپارت ۱۱بچه ها علت اینکه دیر به دیر می‌زارم اینه که سم...

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

قلب یخیپارت ۱۲از زبان ا/ت:هم کنجکاو شده بودم هم ناراحت، نمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط