پارت 9 عشق پنهان
پارت 9 عشق پنهان
#جیسو
صورت شون معلوم نبود...وا چرا صورت شون معلوم نی اومدن سمت ما که هر ستا مون بلند شدیم با یکی از پاهام میز کناری مون رو زدم کنار چون وقتی بچه بودم رفته بودم کنگفو خیلی از حرکات رو یادم مونده بود واقعا عالی بود بدنم دعوا میخواست وقتی به جنی و رزی نگا کردم دیدم اونا هم دارن بایکی از پسرا دعوا میکنن با پاهام یکی زدم پس گردنیش که اخش در اومد
من:اخه ابله تو چه به اذیت کردن ما هاا
پسر:هه فک میکنی از یه ضعیفه میترسم
من:چیییییییی به من میگی ضعیفه ضعیفه خودتی و هفت جد او ابادت عوضی
جنی:جیسوو کار ما تمومه
رزی:بیایم کمک بیبی تا بیشتر لذت ببری
من:با کمال میل بیاید
داشتیم اون پسرا رو میزدیم که صدای تفنگ اومد همه سر هاشون رو اونداختن پایین و جیغ زدن ماهم به بهم نگاه کردیم و تفنگ هامون رو در اوردیم و با خنده رفتیم جلو
جنی:گایز ایکاش لیسا هم اینجا بود
جیسو:دقیقا ای کاش منم همین رو میخوام
رزی:گایز فک کنم دارن میان😂🔪اماده باشید بریم یه حمله حسابی تا ببینم چی میشه
جیسو:یه لحظه اصلا ما چرا خودمون رو قاطی این دعوا میکنیم
جنی:چون تن مون میخواره
رزی:دقیقا
همین جوری داشتیم پیش میرفتیم که صدای اونا رو به ضعیفی میشنیدیم که میگفتن ما هر ستا شون رو میخوایم همه بی صدا بودن فق صدای حرف های ما میومد
مرده:هی باید اون ستا رو بیارید برام اصلا نباید مثل او سه تا احمق دیگه کنید خب؟
بادیگاردهاش:بله ریس
داشتن برای ما میومدن به دخترا فهموندم که باید چیکار کنم من رفتم یه جا قایم شدم و اونا هم یه جا دیگه دو ثانیه بعد اومدن داخل که بلند شدم و یکی زدم به یکی از بادیگارد هاش با تفنگ زدم تو سرش چون تفنگم اهن خیلی قوی بود اخش دراومد
دخترا هم بلند شدن به هم نگاه کردن و با رقص رفتن سمت اون مردا که اونا با تعجب نگاهشون میکرد جنی واقعا بدن اغوا کننده ای داشت یه قر داد به کمرش و تفنگش رو در اورد و یه گوگله حروم اون پسر پدر ج**ده کرد (هیچ وقت به مادر کسی توهین نمیکنم چون تو ضاتم نیست)
به فرد رو بروی خودم نگاه کردم دیدم کلتش رو در اورد مال اون خیلی کشندس منم تفنگ دیگم رو در اوردم و روبروش گرفتم و به بهش نگا کردم رزیم یه گلوله حروم اون پسر کرد وقتی منم خواستم یه گلوگه حروم اون مرده کنم سوزش بدی احساس کردم اه دوباره منم بدون معطلی یکی زدم به شکمش داشتم می افتادم که یهو دختر اومدن زود دست هام رو گرفتن و کمکم کردن باید از اونجا میرفتیم بیرون زود رفتیم بیرون و سوار ماشین شدیم جنی بوگاتی رو روشن کرد و حرکت کردیم......
ادامه دارد....
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#جیسو
صورت شون معلوم نبود...وا چرا صورت شون معلوم نی اومدن سمت ما که هر ستا مون بلند شدیم با یکی از پاهام میز کناری مون رو زدم کنار چون وقتی بچه بودم رفته بودم کنگفو خیلی از حرکات رو یادم مونده بود واقعا عالی بود بدنم دعوا میخواست وقتی به جنی و رزی نگا کردم دیدم اونا هم دارن بایکی از پسرا دعوا میکنن با پاهام یکی زدم پس گردنیش که اخش در اومد
من:اخه ابله تو چه به اذیت کردن ما هاا
پسر:هه فک میکنی از یه ضعیفه میترسم
من:چیییییییی به من میگی ضعیفه ضعیفه خودتی و هفت جد او ابادت عوضی
جنی:جیسوو کار ما تمومه
رزی:بیایم کمک بیبی تا بیشتر لذت ببری
من:با کمال میل بیاید
داشتیم اون پسرا رو میزدیم که صدای تفنگ اومد همه سر هاشون رو اونداختن پایین و جیغ زدن ماهم به بهم نگاه کردیم و تفنگ هامون رو در اوردیم و با خنده رفتیم جلو
جنی:گایز ایکاش لیسا هم اینجا بود
جیسو:دقیقا ای کاش منم همین رو میخوام
رزی:گایز فک کنم دارن میان😂🔪اماده باشید بریم یه حمله حسابی تا ببینم چی میشه
جیسو:یه لحظه اصلا ما چرا خودمون رو قاطی این دعوا میکنیم
جنی:چون تن مون میخواره
رزی:دقیقا
همین جوری داشتیم پیش میرفتیم که صدای اونا رو به ضعیفی میشنیدیم که میگفتن ما هر ستا شون رو میخوایم همه بی صدا بودن فق صدای حرف های ما میومد
مرده:هی باید اون ستا رو بیارید برام اصلا نباید مثل او سه تا احمق دیگه کنید خب؟
بادیگاردهاش:بله ریس
داشتن برای ما میومدن به دخترا فهموندم که باید چیکار کنم من رفتم یه جا قایم شدم و اونا هم یه جا دیگه دو ثانیه بعد اومدن داخل که بلند شدم و یکی زدم به یکی از بادیگارد هاش با تفنگ زدم تو سرش چون تفنگم اهن خیلی قوی بود اخش دراومد
دخترا هم بلند شدن به هم نگاه کردن و با رقص رفتن سمت اون مردا که اونا با تعجب نگاهشون میکرد جنی واقعا بدن اغوا کننده ای داشت یه قر داد به کمرش و تفنگش رو در اورد و یه گوگله حروم اون پسر پدر ج**ده کرد (هیچ وقت به مادر کسی توهین نمیکنم چون تو ضاتم نیست)
به فرد رو بروی خودم نگاه کردم دیدم کلتش رو در اورد مال اون خیلی کشندس منم تفنگ دیگم رو در اوردم و روبروش گرفتم و به بهش نگا کردم رزیم یه گلوله حروم اون پسر کرد وقتی منم خواستم یه گلوگه حروم اون مرده کنم سوزش بدی احساس کردم اه دوباره منم بدون معطلی یکی زدم به شکمش داشتم می افتادم که یهو دختر اومدن زود دست هام رو گرفتن و کمکم کردن باید از اونجا میرفتیم بیرون زود رفتیم بیرون و سوار ماشین شدیم جنی بوگاتی رو روشن کرد و حرکت کردیم......
ادامه دارد....
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۱۵.۶k
۲۳ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.