^do you remember me^
موهامو با دقت بافت. چون بلند بود، خیلی قشنگ شده بود. بعد با یه سایه هلویی، رژ کمرنگ، خط چشم و ریمل آرایشم تموم شد. حس میکردم تو آینه یه نسخه جدید از خودم رو میبینم. یه نسخه زندهتر، با اعتمادبهنفستر.
لیا یه نگاهی بهن انداخت و با آه و افسوس سرشو تکون داد
لیا: «مدرک میکاپ داره ولی میکاپ نمیکنه خدایا من باید با این چیکار کنم »
هه سو: « هیچی فقط لبخند بزن »
من و لیا از اتاق بیرون اومدیم. کارن که روی مبل نشسته بود، تا چشمش بهمون افتاد، سوت زد.
کارن: «اوووو خانم پاک رووو ببین! چه خوشگل شدی! ولی الان دیگه وقتشه. داره ساعت ۴ میشه. راه بیفتیم!»
هه سو: «چشم قربان!» (هممون زدیم زیر خنده)
در راه ورزشگاه اصلی المپیک سئول
ویو ههسو...
از خونه زدیم بیرون و سوار ماشین شدیم. تو راه آهنگهای BTS پشت سر هم پخش میشدن. وقتی رسید به Still With You، سکوت افتاد. لیا و کارن با لبخند نگاهم کردن.
هه سو: «بخونم؟»
کارن: «آره، حتما!»
هه سو: «فقط این یه بار!» (کارن چشمکی زد)
آهنگو پلی کردم و همزمان شروع کردم به خوندن. صدام با بیت آهنگ یکی شده بود. هر بار این آهنگ پخش میشه، یه چیزی تو دلم سنگین میشه. یاد مامان و بابا میافتم.
لیا یه نگاهی بهن انداخت و با آه و افسوس سرشو تکون داد
لیا: «مدرک میکاپ داره ولی میکاپ نمیکنه خدایا من باید با این چیکار کنم »
هه سو: « هیچی فقط لبخند بزن »
من و لیا از اتاق بیرون اومدیم. کارن که روی مبل نشسته بود، تا چشمش بهمون افتاد، سوت زد.
کارن: «اوووو خانم پاک رووو ببین! چه خوشگل شدی! ولی الان دیگه وقتشه. داره ساعت ۴ میشه. راه بیفتیم!»
هه سو: «چشم قربان!» (هممون زدیم زیر خنده)
در راه ورزشگاه اصلی المپیک سئول
ویو ههسو...
از خونه زدیم بیرون و سوار ماشین شدیم. تو راه آهنگهای BTS پشت سر هم پخش میشدن. وقتی رسید به Still With You، سکوت افتاد. لیا و کارن با لبخند نگاهم کردن.
هه سو: «بخونم؟»
کارن: «آره، حتما!»
هه سو: «فقط این یه بار!» (کارن چشمکی زد)
آهنگو پلی کردم و همزمان شروع کردم به خوندن. صدام با بیت آهنگ یکی شده بود. هر بار این آهنگ پخش میشه، یه چیزی تو دلم سنگین میشه. یاد مامان و بابا میافتم.
- ۷۴۲
- ۲۹ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط