Part 14(پارت پایانی)
Part 14(پارت پایانی)
هیونجین سریع به بیمارستان منتقل شد
دکتر از اتاق عمل در اومد و گفت ممکنه بهوش نیاد
لونا:پس شما تو این بیمارستان کیری چکار میکنین(با داد)
دکتر:آروم باشید اینا احتماله
لونا: میخوام نباشه
لینو:لونا آروم باش تقصیر دکتر نیست که
لونا: من میرم برم هوا بخورم
لینو: هیی دکتر عوضی اگه ی تار مو از رفیقم کم شه پدرتو در میارم
لونا: میخوام هیون رو ببینم
دکتر: میتونید الان برید
لونا:هیونم پا شو هق منو تنها نزار هق
هیون: لون...نا من چیزیم نیست
لونا: چرا داشتی ترکم میکردی؟
هیون:هی فرشته کوچولو من هیچ وقت ترکت نمیکنم
لونا: خوبه هنوز بی معرفت نشدی(خنده)
هیون:پدرم چی شد
لونا:اون اون مرده
هیون:لونا بلاخره داریم به جای خوبش میرسیم
لونا:من برم لینو پدرمو در آورد اون میاد پیشت(خنده)
لینو: هی پسر چطوری بدو بغلم
هیون: ببخشید ولی دقیقا چطوری بدوم بغلت؟
لینو: پس من میپرم بغلت اومدم(نیشخند مرموزانه)
هیون:عاححح لینو
لینو:چیه من که کاری نکردم هنوز
هیون:زخمم آییییی
لینو:اووو بیا ولت کردم
هیون:ببخشید که دردت اومد
لینو:خواهش اشکال نداره ولی دیگه تکرار نشه
هیون: خیلی پرویی
لینو: شبیه زنتم
هیون:هوییی چی میگی
لینو:خواهر منه ها
هیون: خب زن منه مهر من رو بدنشه
لینو: ایششش مردیکه ی رمانتیک
چان:مهمون نمیخوای؟
هیون:اووو بیاید تو
فلیکس: چطوری عشقم
لونا:لیکسییییی
فلیکس: لونا قبل از تو مال من بوده پس حرف نباشه
هیون: اوووو بسه مال هر دوتاتون
جونگین:هیون چرا اینقدر رفتارت عوض شده تیره روت اثر کرده ها
هیون:مگه چجوریه رفتارم؟
جونگین: خیلی مهربون شدی
هیون: من از اولم مهربون بودم
سونگمین:آره جون عمت
لونا: اونو نیار وسط
هیون:خخخخ
هانا:من اومدم پسر دایی خوشگلم
هیون:بر خرمگس معرکه لعنت
هانا: بیا بغلم
لونا:حواست به خودت باشه
هانا: به تو چه
لونا: اون پسر مال منه پس من تایین میکنم کی بره پیشش کی نره فهمیدی ؟
هانا:ایششش
همه ی اعضا زدن زیر خنده
خب داستان به خوبی و خوشی تموم شد و دو سال بعد هیونجین و لونا صاحب ی پسر کوچولوی فضول و شیطون شدن
چند سال بعد
یو جین:مامانی میخوام لباتو بوس کنم
هیون:هییی بچه جون حواست به خودت باشه
یو جین: اون مال منه
هیون: نه خیر اون با تمام اعضای بدنش مال منه
لونا: بسه دعوا نکنین
هیون: تو بگو ماله کیه
لونا: ماله اونی زندگیمو قشنگ کرد(لبخند)
هیون:پس نمیخوای به اون شخص جایزش رو بدی
لونا:اممم چرا که نع
(بقیشو خودتون میدونید دیگه پشمای بچشونم کلا ریخت)
پایاننننننننن😁
هیونجین سریع به بیمارستان منتقل شد
دکتر از اتاق عمل در اومد و گفت ممکنه بهوش نیاد
لونا:پس شما تو این بیمارستان کیری چکار میکنین(با داد)
دکتر:آروم باشید اینا احتماله
لونا: میخوام نباشه
لینو:لونا آروم باش تقصیر دکتر نیست که
لونا: من میرم برم هوا بخورم
لینو: هیی دکتر عوضی اگه ی تار مو از رفیقم کم شه پدرتو در میارم
لونا: میخوام هیون رو ببینم
دکتر: میتونید الان برید
لونا:هیونم پا شو هق منو تنها نزار هق
هیون: لون...نا من چیزیم نیست
لونا: چرا داشتی ترکم میکردی؟
هیون:هی فرشته کوچولو من هیچ وقت ترکت نمیکنم
لونا: خوبه هنوز بی معرفت نشدی(خنده)
هیون:پدرم چی شد
لونا:اون اون مرده
هیون:لونا بلاخره داریم به جای خوبش میرسیم
لونا:من برم لینو پدرمو در آورد اون میاد پیشت(خنده)
لینو: هی پسر چطوری بدو بغلم
هیون: ببخشید ولی دقیقا چطوری بدوم بغلت؟
لینو: پس من میپرم بغلت اومدم(نیشخند مرموزانه)
هیون:عاححح لینو
لینو:چیه من که کاری نکردم هنوز
هیون:زخمم آییییی
لینو:اووو بیا ولت کردم
هیون:ببخشید که دردت اومد
لینو:خواهش اشکال نداره ولی دیگه تکرار نشه
هیون: خیلی پرویی
لینو: شبیه زنتم
هیون:هوییی چی میگی
لینو:خواهر منه ها
هیون: خب زن منه مهر من رو بدنشه
لینو: ایششش مردیکه ی رمانتیک
چان:مهمون نمیخوای؟
هیون:اووو بیاید تو
فلیکس: چطوری عشقم
لونا:لیکسییییی
فلیکس: لونا قبل از تو مال من بوده پس حرف نباشه
هیون: اوووو بسه مال هر دوتاتون
جونگین:هیون چرا اینقدر رفتارت عوض شده تیره روت اثر کرده ها
هیون:مگه چجوریه رفتارم؟
جونگین: خیلی مهربون شدی
هیون: من از اولم مهربون بودم
سونگمین:آره جون عمت
لونا: اونو نیار وسط
هیون:خخخخ
هانا:من اومدم پسر دایی خوشگلم
هیون:بر خرمگس معرکه لعنت
هانا: بیا بغلم
لونا:حواست به خودت باشه
هانا: به تو چه
لونا: اون پسر مال منه پس من تایین میکنم کی بره پیشش کی نره فهمیدی ؟
هانا:ایششش
همه ی اعضا زدن زیر خنده
خب داستان به خوبی و خوشی تموم شد و دو سال بعد هیونجین و لونا صاحب ی پسر کوچولوی فضول و شیطون شدن
چند سال بعد
یو جین:مامانی میخوام لباتو بوس کنم
هیون:هییی بچه جون حواست به خودت باشه
یو جین: اون مال منه
هیون: نه خیر اون با تمام اعضای بدنش مال منه
لونا: بسه دعوا نکنین
هیون: تو بگو ماله کیه
لونا: ماله اونی زندگیمو قشنگ کرد(لبخند)
هیون:پس نمیخوای به اون شخص جایزش رو بدی
لونا:اممم چرا که نع
(بقیشو خودتون میدونید دیگه پشمای بچشونم کلا ریخت)
پایاننننننننن😁
۲.۱k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.