پارت

پارت 5
...............
..............
.....................
ات منم همینطور
.......
تهیونگ اوکی پس می بینمت
.....
ویو. ا.ت
تو فکر بودم که دیگه بعد این همه کار باهام کرده دیگه چه حرفی داره
همینطور فکر میکردم که حواسم به ساعت نبود زمان از دستم در رفته بود 18 دقیقه مونده بود به ساعت 8 سریع رفتم اتاق یه میکاپ ملایم کیوت کردم و لباس کیوت پوشیدم الان فک کنم تهیونگ بیاد دیگه
...................
.........................

.........
تهیونگ
منم حاضر شدم و دو دقیقه مونده به هشت رفتم دنبال ات
......
ات
نشسته بودم که در زدن
.....
ات تهیونگ اومده بود
....
ات رفتم درو باز کردم واییی خیلی خوشگل شده بود
.........
ات داشتم نگاش میکردم که یهو لباش رو کوبید رو لبام و بوسید بعد چند مین
........
تهیونگ حالا می تو نیم بریم
.......
تهیونگ
دست ات رو گرفتم و رفتیم سوار ماشین شدیم بردمش به اون کافه قدیمی که همیشه می رفتیم.........
......
..........
(ادامه پارت بعد به خاطره 103 تایی شدنمون زیاد پارت میزارم بوس بهتون 💞💞💞)
دیدگاه ها (۶)

بچه ها کسی که فیک هارو می نویس منم و وقتی فیک هارو می نویسم ...

پارت 6..... .......... ................ تهیونگ دست ا.ت رو گر...

چرا واقعن 🥺🥺🥺

🥺🥺🥺🥺🥺

#پارت۳ رمان اگه طُ نباشی یکی دیگه منم لباسا رو پوشیدم و یه آ...

پارت ۷ویو ات: بلاخره رسیدیم به پارک داپسان و جنگکوک رفت بیل...

پارت پنجم هزار و یک شبوسایلمو برداشتم رفتم بالا انقدر خسته ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط