hi

زخمی که مهم تو رو به هم رسوند پارت ⑦④
با دیدنم عینکش رو در اوردم کتایی که داشت میخوند رو بست وگذاشت رو میزش 🐹سلام پسرم.. بشین. صندلی چوبی کنار اتاق رو ور داشتم و گذاشتم رو به روی پدرم و روش نشستم.. استرس داشتم.. نمیدونستم چطوری بگم.. 🐹چیزی میخوای بگی؟.. قبل اینکه بگی بزار یه چیزی بگم.. اسلحه ها یی که اوردی واقعا قدرت و کیفیت بالایی دارن.. دست خوش پسر🐰مرسی پدر وظیفه بود.. راستش.. میخواستم در مورد ازدواجم باهاتون صحبت کنم.. /انگار با حرفم گی از گلش شکفت.. خنده ای سر داد و گفت🐹تو کی انقدر بزرگ شدی که بخوای ازدواج کنی.. حالا که فکر میکنم.. میبینم.. واقعا خیلی زود بزرگ شدی.. خب این دختر بدبخت کی هست؟ 🐰ببخشید چرا بدبخت؟🐹مجبوره توی خنگ رو تحمل کنه.. 🐰پدررر! 🐹اعتراض نکن.. کیه؟🐰دختر.. عمه ام هانول. چشماش قد کله ی من شد و میومد حرف بزنه ولی نمیتونست. بعد چند دقه بالاخره به حرف اومد گفت:ولی تو گفتی حسی بهش نداری 🐰خب خیلی باخودم کلنجار میرفتم که هیچ حسی ندارم ولی دیدم جز دروغ چیزی به خودم نمیگم.. به هانول اعتراف کردم و اون قبول کرد.. گفت هنوز زمان میخواد برای اجازه ی ازدواج ولی من خواستم ازتون اجاره بگیرم.. میشه پدر؟ 🐹پسر خودمی..اونم خیلی وقت نیست پیداش کردم ولی میناسمش... بالاخره خواهر زاده ی منه.. کوک مطمئنی دوستش داری🐰بیشتر از هر چیزی مطمئنم... 🐹.. اگر هانول قبولت کرده.. و فقط زمان خواسته برای شناخت بیشتر.. یعنی اونم ی حس هایی بهت داره.. دختر بالغیه. پس اگر گفت اوکی.. من خودم برات عروسی میگیرم.. مبارکه🐰ی.. یعنی.. مخالف نیستید؟ 🐹دلیلی ندارم.. مبارکه باشه برو پیش عروس بدو. پاشدم و از پدرم خدافظی کردم و از در رفتم بیرون که زن پدرم پشت در وایساده بود 🐰شنیدی نه؟ ( سرد)🐭دیدی؟ دیدی گفتم طلاق.. 🐰من میخوام زنم شه.. نه فقط مادر بچه ام تمام زندگیم باشه.. حالا گمشو کنار. از کنارش رد شدم و به سمت ماشینم رفتم نشستم و گاز فشار رو دادم و به سمت انبار محموله ها روندم
ویو جیمین. چند کیلومتری از خونه دور شده بودیم و خورشید داشت درمیومد سه بیوک ازچیزی که فکر میکردم فرز تر بود.. سعی کردم باهاش سر صحبت رو ول کنم:داداش بزرگ تر داشتن سخته؟، 🦚میدونی جیمین.. داداش بزرگ تر اولین دشمن زندگیته.. وقتی که به دنیا میای اولین و اخرین دشمنته.. که نه تسلیم میشه نه از پا درمیاد.. تو خواهری چیزی داری؟🐶تا اونجا که یادمه یه خواهر دو قلو داشتم ولی نمیدونم الان کجاست 🦚دنبالش گشتی؟ 🐶خیلی.. ولی پیداش نکردم 🦚به وقتش پیداش میکنی.، 🐶صد البته. رسیدیم به یه ی سر بالایی 🦚ایش.. باز این به بدختی میتونم ازش برم بالا.. هی جیمین میتونی بری بالا بعد کمکم کنی بیام بالا؟ 🐶حتما. منتظر باش. از سر بالایی رفتم بالا
شرط ده لایک
دیدگاه ها (۱۰)

hi

hi

hi

hi

پارت۳وقتی رسیدم خونه داداشام از عصبانیت سرخ شده بودم داشتم ا...

داداشی ای کاش اینو میدیدی داداش یادته چقدر از سر و کلت بالا ...

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط