پارت ۴۰
#جونگکوک
دستشو روی صورتم گذاشت و با شصتش گونمو ناز میکرد،چشاش قرمز و صداش دورگه شده بود ◇:ااخه یه نگاه به اینه بنداز...صورت قشنگت پف داره هنوز...چشات هنوز قرمزه...مقصر اینا کیه؟!...معلومه من احمق...من بیشعو..
نزاشتم حرفشو کامل کنه،پیشونیمو به پیشونش چسبوندم♡:فقط من کایلا؟!...هیچ متوجه هستی چقدر لاغر شدی...چقدر ضعیف شدی...من فقط دوروزه اینجوریم...ولی تو چی؟!...میدونی موقعایی که حتی تو خوابم گریه میکردی من چه حسی داشتم...میدونی وقتی میدیدم به زور قرص میخوابی و مثل یه شئ بیجون همش خوابیدی و خودتو حبس کردی چی میکشیدم....حاضرم قسم بخورم صدای شکستن قلبمو میشنیدم.....ولی همش گذشته...همه چی تمون شده....الان فقط باید به فکر کنار هم بودن باشیم
قطره اشکی رو گونش چکید که با شصتم پاکش کردم،محکم بغلم کرد منم دسمو تو موهاش کردم
◇:خیلی دوست دارم
♡:من بیشتر
#کایلا
دلم حسابی گرفته بود،از بغلش بیرون اومدم
♡:دیگه هیچ وقت ناراحت نبینمت
باش ارومی گفتم و لبخند زدم،دستشو رو صورنم گذاشت و کمکم اومد نزدیکم،هیچی نفهمیدم فقط چن ثانیه بعد چیز نرمی و رو لبام حس کردم کل تنم بیحس شد اولین باری بود که یه نفر منو میبوسید و از اون چیزی که اونا تعریف میکردن بهتر بود،بی حرکت مونده بودم و چشام و بسته بودم،لبامو بهم کشیدم،چشامو باز کردم و چشام تو چشاش قفل شد دوباره لباشو رو لبام گذاشت و اروم و طولانی منو بوسید،منم همراهیش کردم با این که بلد نبودم،ازم جدا شد
♡:دیگه بخواب..امروز خسته شدی
◇:توام بخواب دیگه
سرشو تکون داد رفتم لباسمو عوض کردم،یه شلوار راحتی با بلوز گشادش پوشیدم و رفتم خوابیدم،چن دقیقه بعد کوکی اومد و دستشو دورم حلقه کرد بعد سرمو بوسید
♡:شب بخیر عشقم
◇:شب بخیر عشقم♡♡
ادامه پارت بعد💜
دستشو روی صورتم گذاشت و با شصتش گونمو ناز میکرد،چشاش قرمز و صداش دورگه شده بود ◇:ااخه یه نگاه به اینه بنداز...صورت قشنگت پف داره هنوز...چشات هنوز قرمزه...مقصر اینا کیه؟!...معلومه من احمق...من بیشعو..
نزاشتم حرفشو کامل کنه،پیشونیمو به پیشونش چسبوندم♡:فقط من کایلا؟!...هیچ متوجه هستی چقدر لاغر شدی...چقدر ضعیف شدی...من فقط دوروزه اینجوریم...ولی تو چی؟!...میدونی موقعایی که حتی تو خوابم گریه میکردی من چه حسی داشتم...میدونی وقتی میدیدم به زور قرص میخوابی و مثل یه شئ بیجون همش خوابیدی و خودتو حبس کردی چی میکشیدم....حاضرم قسم بخورم صدای شکستن قلبمو میشنیدم.....ولی همش گذشته...همه چی تمون شده....الان فقط باید به فکر کنار هم بودن باشیم
قطره اشکی رو گونش چکید که با شصتم پاکش کردم،محکم بغلم کرد منم دسمو تو موهاش کردم
◇:خیلی دوست دارم
♡:من بیشتر
#کایلا
دلم حسابی گرفته بود،از بغلش بیرون اومدم
♡:دیگه هیچ وقت ناراحت نبینمت
باش ارومی گفتم و لبخند زدم،دستشو رو صورنم گذاشت و کمکم اومد نزدیکم،هیچی نفهمیدم فقط چن ثانیه بعد چیز نرمی و رو لبام حس کردم کل تنم بیحس شد اولین باری بود که یه نفر منو میبوسید و از اون چیزی که اونا تعریف میکردن بهتر بود،بی حرکت مونده بودم و چشام و بسته بودم،لبامو بهم کشیدم،چشامو باز کردم و چشام تو چشاش قفل شد دوباره لباشو رو لبام گذاشت و اروم و طولانی منو بوسید،منم همراهیش کردم با این که بلد نبودم،ازم جدا شد
♡:دیگه بخواب..امروز خسته شدی
◇:توام بخواب دیگه
سرشو تکون داد رفتم لباسمو عوض کردم،یه شلوار راحتی با بلوز گشادش پوشیدم و رفتم خوابیدم،چن دقیقه بعد کوکی اومد و دستشو دورم حلقه کرد بعد سرمو بوسید
♡:شب بخیر عشقم
◇:شب بخیر عشقم♡♡
ادامه پارت بعد💜
۱۳.۶k
۱۹ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.