اتفاق ناگهانی با دوست صمیمی
اتفاق ناگهانی با دوست صمیمی
پارت ۱۳
&میرن خونه ی جیمین
+ا/ت؟
-بله؟
+میای ویسکی بخوریم ؟
-چ...چرا؟
+همینجوری
-باشه
& ویسکی میخورن ولی جیمین کمی هوشیاره
ولی ا/ت خیلی مسته
+ا/ت
-هوم؟(نزدیک جیمین میشه )
+بیا فقط بگیریم بخوابیم
-(جیمین میخواست بره توی اتاق که ا/ت بازو اش رو میگیره و جیمین رو میبوسه)
ویو جیمین
میخواستم برم توی اتاق. که ا/ت دستم رو گرفت و یک دفعه من رو بوسید. ولی من آروم کشیدمش اونور,حس عجیبی داشتم،مثل حسی نبود وقتی که لیلی رو میبوسیدم
+چیکار میکنی
-جیمینا...(حالت مست)
+بیا فقط بخوابیم
&رفتن و سعی کردن فقط بخوابن (چیه؟ الان واقعا فکر کردی میخوام اس.ماتش کنم؟:/)
ویو ا/ت
بیدار شدم و دیدم جیمین مثل یه جوجو کوچولو گرفته خوابیده،یک دفعه یاد دیشب افتادم که جیمین رو بوسیدم،برای همین سریع نگاهم رو ازش گرفتم و از خجالت شبیه لبو شده بودم ، دوباره نگاهش کردم ولی اینبار به لب هاش
که یک دفعه......
ویو جیمین
از خواب بیدار شدم،دیدم ا/ت هم داره بیدار میشه،گفتم خودم رو بزنم به خواب ببینم چیکار میکنه اول بهم نگاه کرد،بعد فکر کنم به دیشب فکر کرد نگاهش رو گرفت و بعد به لب هام نگاه کرد،من هم وسوسه شدم جذاب بازی در بارم مچ دستش رو گرفتم و نزدیکش کردم ولی هنوز چشام بسته بود
+دیشب برات کافی نبود؟
(چشماش رو آروم باز میکنه)
-ج.... جیمین ، من مست بودم......(خیلییییییی آروم به جیمین سیلی میزنه)یادت رفته؟جیمییین به خودت بیا تو دوست دختر داری
+هوم....
-حالا دستم رو ول کن
+(جیمین ا/ت رو هل داد توی بغلش)حالا بزار چند دقیقه بخوابیم
-ج...جیم....
+لطفاً فقط چند دقیقه
-باشه
ویو ا/ت
خیلی خوشحال بودم جیمین من رو انداخت توی بغلش بخوابم بخوام به زبان ساده بگم توی کو.نم عروسی بود
____________
::::))))
نمیدونم چی بگم:/
بابای ✨🫂
پارت ۱۳
&میرن خونه ی جیمین
+ا/ت؟
-بله؟
+میای ویسکی بخوریم ؟
-چ...چرا؟
+همینجوری
-باشه
& ویسکی میخورن ولی جیمین کمی هوشیاره
ولی ا/ت خیلی مسته
+ا/ت
-هوم؟(نزدیک جیمین میشه )
+بیا فقط بگیریم بخوابیم
-(جیمین میخواست بره توی اتاق که ا/ت بازو اش رو میگیره و جیمین رو میبوسه)
ویو جیمین
میخواستم برم توی اتاق. که ا/ت دستم رو گرفت و یک دفعه من رو بوسید. ولی من آروم کشیدمش اونور,حس عجیبی داشتم،مثل حسی نبود وقتی که لیلی رو میبوسیدم
+چیکار میکنی
-جیمینا...(حالت مست)
+بیا فقط بخوابیم
&رفتن و سعی کردن فقط بخوابن (چیه؟ الان واقعا فکر کردی میخوام اس.ماتش کنم؟:/)
ویو ا/ت
بیدار شدم و دیدم جیمین مثل یه جوجو کوچولو گرفته خوابیده،یک دفعه یاد دیشب افتادم که جیمین رو بوسیدم،برای همین سریع نگاهم رو ازش گرفتم و از خجالت شبیه لبو شده بودم ، دوباره نگاهش کردم ولی اینبار به لب هاش
که یک دفعه......
ویو جیمین
از خواب بیدار شدم،دیدم ا/ت هم داره بیدار میشه،گفتم خودم رو بزنم به خواب ببینم چیکار میکنه اول بهم نگاه کرد،بعد فکر کنم به دیشب فکر کرد نگاهش رو گرفت و بعد به لب هام نگاه کرد،من هم وسوسه شدم جذاب بازی در بارم مچ دستش رو گرفتم و نزدیکش کردم ولی هنوز چشام بسته بود
+دیشب برات کافی نبود؟
(چشماش رو آروم باز میکنه)
-ج.... جیمین ، من مست بودم......(خیلییییییی آروم به جیمین سیلی میزنه)یادت رفته؟جیمییین به خودت بیا تو دوست دختر داری
+هوم....
-حالا دستم رو ول کن
+(جیمین ا/ت رو هل داد توی بغلش)حالا بزار چند دقیقه بخوابیم
-ج...جیم....
+لطفاً فقط چند دقیقه
-باشه
ویو ا/ت
خیلی خوشحال بودم جیمین من رو انداخت توی بغلش بخوابم بخوام به زبان ساده بگم توی کو.نم عروسی بود
____________
::::))))
نمیدونم چی بگم:/
بابای ✨🫂
۱۲.۸k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.