اتفاق ناگهانی با دوست صمیمی
اتفاق ناگهانی با دوست صمیمی
پارت ۱۱
جیمین:ا/ت عزیزم فهمیدم منظورش چیه
منظورت اینه که ا/ت رو دوست دارم،منم جوابم اینه.....
ویو جیمین
راستش من ا/ت رو دوست داشتم،ولی نمیدونم چججوری بگم،نمیخوام دروغ بگم ، ولی نمیخوام راست هم بگم
جیمین:نمیتونم جواب بدم
ا/ت:مشکلی نی....
سوجین:جیمیییییییین،سرخ شدییییییییییی(ذوق مرگ:/) بچه هااااااااااااا جیمین ا/ت رو دوست دارههههههههه
جیمین:بخاطر خجالت سرخ شدم الکی بزرگش نکن
سوجین:خیلی خوب بابا تو راس میگی
&اره دیگه همینجوری بازی کردن
سانا: خب بچه ها دیگه بازی بسه بریم یکم قدم بزنیم
ا/ت: بریم
&همینجوری داشتن راه میرفتن
سوجین:ا/ت؟
ا/ت:بله
سوجین:(سوجین در گوش ا/ت گفت) ببین من رو شوگا کراش سگی زدمممم
ا/ت:اااوووووو اوکی اوکی
ویو ا/ت
دوست داشتم تلافی همه ی کرم ریزی های سوجین رو همینجا بکنم پس........
ا/ت:شوگا
شوگا:بله
ا/ت: اینو میبینی (به سوجین اشاره میکنه)
سوجین:(فهمید ا/ت میخواد چیکار کنه) ا/ت,نه نه ببخشید نهه...
شوگا:کور که نیستم،اره میبینم.چطور؟
ا/ت: روت کراش سگی داره بیا برش دار ببر
سوجین:(جلوی صورتش رو گرفت)
شوگا:(دستش رو گذاشت روی شونه ی سوجین) پس تو هم روم کراش داری؟ از چی خجالت میکشی؟
ا/ت:سوجین بختت رو باز کردم میفهمی
سوجین:(فقط به شوگا خیره شده بود)
هه سو:لیلی و مجنون اومدن
همه ی بچه ها: شیرین و فرهاد اومدن
هه سو: مثل دوتا دسته ی گل
همه: عروس و دوماد اومدن
هه سو:شمع و....
سوجین:خفههههعههههههههههههههههههههه
ا/ت: خاک تو سر بی لیاقتت بریزن،ایشششششششش
سوجین:من فقط اومدم ببینم اگه جیمین دوستت داره بختت رو باز کنم،میخوای به جیمین بگم که دوس.....
ا/ت: خفهههههه شووووووووووو
جیمین:ا/ت؟
ا/ت: هیچی
جیمین:دوستم داری؟
ا/ت : در حد دوست اره
جیمین:اوک
شوگا : خب سوجین خانم شما دوست پسر داری؟
سوجین:(در حد مرگ سرخ شده)ن...نه
شوگا: عالی
________________
خب خب...
خواستم بگم دیگه شرط نمیزارم (•‿•)
هر وقت وقت کردم و تونستم براتون میزارم
و برای اینکه تابستونه و وقت کافی ای دارم سعی میکنم بیشتر فیک بنویسم
(البته اگر گشادیم نیاد😔🤌😂)
بابای✨🫂
پارت ۱۱
جیمین:ا/ت عزیزم فهمیدم منظورش چیه
منظورت اینه که ا/ت رو دوست دارم،منم جوابم اینه.....
ویو جیمین
راستش من ا/ت رو دوست داشتم،ولی نمیدونم چججوری بگم،نمیخوام دروغ بگم ، ولی نمیخوام راست هم بگم
جیمین:نمیتونم جواب بدم
ا/ت:مشکلی نی....
سوجین:جیمیییییییین،سرخ شدییییییییییی(ذوق مرگ:/) بچه هااااااااااااا جیمین ا/ت رو دوست دارههههههههه
جیمین:بخاطر خجالت سرخ شدم الکی بزرگش نکن
سوجین:خیلی خوب بابا تو راس میگی
&اره دیگه همینجوری بازی کردن
سانا: خب بچه ها دیگه بازی بسه بریم یکم قدم بزنیم
ا/ت: بریم
&همینجوری داشتن راه میرفتن
سوجین:ا/ت؟
ا/ت:بله
سوجین:(سوجین در گوش ا/ت گفت) ببین من رو شوگا کراش سگی زدمممم
ا/ت:اااوووووو اوکی اوکی
ویو ا/ت
دوست داشتم تلافی همه ی کرم ریزی های سوجین رو همینجا بکنم پس........
ا/ت:شوگا
شوگا:بله
ا/ت: اینو میبینی (به سوجین اشاره میکنه)
سوجین:(فهمید ا/ت میخواد چیکار کنه) ا/ت,نه نه ببخشید نهه...
شوگا:کور که نیستم،اره میبینم.چطور؟
ا/ت: روت کراش سگی داره بیا برش دار ببر
سوجین:(جلوی صورتش رو گرفت)
شوگا:(دستش رو گذاشت روی شونه ی سوجین) پس تو هم روم کراش داری؟ از چی خجالت میکشی؟
ا/ت:سوجین بختت رو باز کردم میفهمی
سوجین:(فقط به شوگا خیره شده بود)
هه سو:لیلی و مجنون اومدن
همه ی بچه ها: شیرین و فرهاد اومدن
هه سو: مثل دوتا دسته ی گل
همه: عروس و دوماد اومدن
هه سو:شمع و....
سوجین:خفههههعههههههههههههههههههههه
ا/ت: خاک تو سر بی لیاقتت بریزن،ایشششششششش
سوجین:من فقط اومدم ببینم اگه جیمین دوستت داره بختت رو باز کنم،میخوای به جیمین بگم که دوس.....
ا/ت: خفهههههه شووووووووووو
جیمین:ا/ت؟
ا/ت: هیچی
جیمین:دوستم داری؟
ا/ت : در حد دوست اره
جیمین:اوک
شوگا : خب سوجین خانم شما دوست پسر داری؟
سوجین:(در حد مرگ سرخ شده)ن...نه
شوگا: عالی
________________
خب خب...
خواستم بگم دیگه شرط نمیزارم (•‿•)
هر وقت وقت کردم و تونستم براتون میزارم
و برای اینکه تابستونه و وقت کافی ای دارم سعی میکنم بیشتر فیک بنویسم
(البته اگر گشادیم نیاد😔🤌😂)
بابای✨🫂
۸.۷k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.