ادامه چپتر یک ..
+ تو جلوی مرگ منو گرفتی بعد میای بهم میگی کیم؟ عجب رویی داری !
و ناخوداگاه یقه پسره رو گرفتم
- چی؟ تو باید از من بابت فداکاری بیش از حدم برای نجاتت ممنون باشی بدبخت . فکر کردی با این احمق بازیات میتونی از شر بدبختیای بچگونه ات خلاص شی؟
+ بچگونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو هیچی نمیدونی
تو ام مثل بقیه ای
تو ام مثل بقیه ای
تو ام مثل بقیه ....
میدونی چیه ؟ اره من دارم فرار میکنم از این زندگی کوفتی مامانم یه روانیه جامعه تردم کرده فامیل عام ازم توقع دارن بهترین باشم وگرنه ازم میترسن و میندازننم دور! اونا فقط منتظرن من شکست بخورم تا خودشون شاد کنن که البته شاد شدن با این وضع حال
بابام مرده ....
دوستام ؟ دوست عجب جوکه بامزه ای همه اشون سرم کلاه گذاشتن .
- تموم شد؟
+ منظورت چ...چیه ؟....
شیشه مشروب پرت کرد توی دیوار با شرابی که قرمز بود درست مثل ( خون )
- تو فقط یه احمقی که نمیدونی زندگی چقدر با ارزشه البته نبایدم بفهمی!
( هی رفیق میدونی من یه ماه دیگه میمیرم )
دوست دارم تلاش کنم دوست دارم با مامان روانیم دعوا کنم یا حتی دوستام سرم کلاه بزارن بیشتر از هر چیزی دوست دارم زندگی کنم
ولی نمیتونم چون حق انتخابی ندارم من دوست ندارم بمیرم درواقع هیچکس دوست نداره از ته ته دلش بمیره
اونوقت احمقی مثل تو جون شو میزار کف دستشو میگه چون بدبختم باید خودمو بکشم ؟ این حرفارو فقط کسایی میزنن که نمیدونن زندگی یعنی چی
زندگی یه کلمه نیست یه لغت نامه نیست یه داستان عه یه زیبایی ولی مال بعضیا زود به پایان میرسه ....
+ که چی؟ فکر کردی دوست دارم بمیرم؟
- برات راحت نیست؟ فکر کردی زندگی همیشه شیرینه؟ نه احمق معلومه که نیست . اینجوری فرق ادما مشخص نمیشه کسی که تلاش میکنه فرق شو از بقیه مشخص میکنه
+ دیگه برای من دیر شده ... من نمیتونم زندگی جدیدی رو شروع کنم .... بفهمم
- مثل پیرمردا حرف نزن کدوم بچه ای دیدی که بدون زمین خوردن بتونه پا شه؟
+ حتی اگه بشه باید با تمام وجودم سختی بکشم ...
- دیدی تهش رسیدی به حرف من رفیق
درحالی که داشت روی پلی که هر لحظه ممکنه پرت شه و بمیره راه میرفت ادامه داد :
تهش به خوشبختی میرسی نه؟ وقت شو داری....
و سرفه ای کرد
مامانم میگه من خیلی برای مرگ جوون ام ولی دکترا گفتن حداکثر تا یه ماه دیگه بتونم زنده بمونم مامانم وقتی اینو شنید سکته کرد و
( مُرد )
+مامانت مرد؟ مامانت مرد و اینقدر سرحالی ؟
- اره گفتم که یه ماه دیگه بیشتر زنده نیستم نمیتونم سی روز عذا بگیرم اخه زود میرم پیش مامانم
و بعد لبخند چشم بسته ای زد
لبخند معمولا شیرین عه ولی اون لبخند به حدی تلخ بود که میتونست یه کندو عسل که نه هزاران کندو عسل و تلخ کنه
+ لباس فارقالتحصیلی ته نه؟ چقدر خفنه! من نتونستم تا کلاس
و ناخوداگاه یقه پسره رو گرفتم
- چی؟ تو باید از من بابت فداکاری بیش از حدم برای نجاتت ممنون باشی بدبخت . فکر کردی با این احمق بازیات میتونی از شر بدبختیای بچگونه ات خلاص شی؟
+ بچگونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو هیچی نمیدونی
تو ام مثل بقیه ای
تو ام مثل بقیه ای
تو ام مثل بقیه ....
میدونی چیه ؟ اره من دارم فرار میکنم از این زندگی کوفتی مامانم یه روانیه جامعه تردم کرده فامیل عام ازم توقع دارن بهترین باشم وگرنه ازم میترسن و میندازننم دور! اونا فقط منتظرن من شکست بخورم تا خودشون شاد کنن که البته شاد شدن با این وضع حال
بابام مرده ....
دوستام ؟ دوست عجب جوکه بامزه ای همه اشون سرم کلاه گذاشتن .
- تموم شد؟
+ منظورت چ...چیه ؟....
شیشه مشروب پرت کرد توی دیوار با شرابی که قرمز بود درست مثل ( خون )
- تو فقط یه احمقی که نمیدونی زندگی چقدر با ارزشه البته نبایدم بفهمی!
( هی رفیق میدونی من یه ماه دیگه میمیرم )
دوست دارم تلاش کنم دوست دارم با مامان روانیم دعوا کنم یا حتی دوستام سرم کلاه بزارن بیشتر از هر چیزی دوست دارم زندگی کنم
ولی نمیتونم چون حق انتخابی ندارم من دوست ندارم بمیرم درواقع هیچکس دوست نداره از ته ته دلش بمیره
اونوقت احمقی مثل تو جون شو میزار کف دستشو میگه چون بدبختم باید خودمو بکشم ؟ این حرفارو فقط کسایی میزنن که نمیدونن زندگی یعنی چی
زندگی یه کلمه نیست یه لغت نامه نیست یه داستان عه یه زیبایی ولی مال بعضیا زود به پایان میرسه ....
+ که چی؟ فکر کردی دوست دارم بمیرم؟
- برات راحت نیست؟ فکر کردی زندگی همیشه شیرینه؟ نه احمق معلومه که نیست . اینجوری فرق ادما مشخص نمیشه کسی که تلاش میکنه فرق شو از بقیه مشخص میکنه
+ دیگه برای من دیر شده ... من نمیتونم زندگی جدیدی رو شروع کنم .... بفهمم
- مثل پیرمردا حرف نزن کدوم بچه ای دیدی که بدون زمین خوردن بتونه پا شه؟
+ حتی اگه بشه باید با تمام وجودم سختی بکشم ...
- دیدی تهش رسیدی به حرف من رفیق
درحالی که داشت روی پلی که هر لحظه ممکنه پرت شه و بمیره راه میرفت ادامه داد :
تهش به خوشبختی میرسی نه؟ وقت شو داری....
و سرفه ای کرد
مامانم میگه من خیلی برای مرگ جوون ام ولی دکترا گفتن حداکثر تا یه ماه دیگه بتونم زنده بمونم مامانم وقتی اینو شنید سکته کرد و
( مُرد )
+مامانت مرد؟ مامانت مرد و اینقدر سرحالی ؟
- اره گفتم که یه ماه دیگه بیشتر زنده نیستم نمیتونم سی روز عذا بگیرم اخه زود میرم پیش مامانم
و بعد لبخند چشم بسته ای زد
لبخند معمولا شیرین عه ولی اون لبخند به حدی تلخ بود که میتونست یه کندو عسل که نه هزاران کندو عسل و تلخ کنه
+ لباس فارقالتحصیلی ته نه؟ چقدر خفنه! من نتونستم تا کلاس
۴۶.۹k
۱۲ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.