آبنبات تلخ

part:48
لینا : همین جور داشتیم حرف میزدیم که یه مرده اومد
مرده : سلام بنده هان جیهون هستم و از طرف مادام لیوناپریل اومدم
کوک : چی زر میزنی وایسا همین جا دخلتو میارم
هان جیهون : بزن تا آدمام همینجا دخلتو بیارن
ته : کوک بزار زرشو بزنه
لینا : ن...نکنه.....ش...شما خواهرمو دزدیدین(با لکنت)
هانی : شما عوضیا
که کوک یهو جلوشو میگیره
کوک : هانی آروم هممونو میترکونن فقط ما نع آدمای دیگه هم هستن اروم باش
هانی : هوففففف باشه
ته : بگو
هان جیهون : خب زنت درست حدس زد خواهرش دست ماست اگه سالم میخواینش به این آدرس توی کاغذ بیاین
کوک : لعنتی
هان جیهون : همتون باهم
لینا : اصلا وایسا تو از کجا میدونی زنشم
هان حیهون : نه تنها میدونم زنشی عاقدتون هم آدم ما بوده
ته : عوضی
هان جیهون : با اجازه قربان فردا ساعت ۱۲ شب میبینمتون
کوک : عوضیا
ته : گوه توش لعنتیییی
لینا : آبجیم(اینو گفتو بلند زد زیر گریه )
هانی : هعی دختر آروم باش آروم
ته : عشقم پیداش میکنیم
کوک : از کی تا حالا اینقدر بهش وابسته شدی
لینا : من از بچگی دوسش داشتم حتا وقتی باهام بد بود ولی هقققققققققق (حرفشو نتونست کامل بگه*)
هانی و ته باهم دل داریش دادن
کوکم دم به دقیقه به اینو اون زنگ بزنن
ته : پاشید بخوابید
لینا : ته چجور بخوابم آبجیم دست اوناس
هانی : درسته فردا میاریمش
لینا : حتا نمیدونیم چی میخواد
هانی : هرچی بخواد میدیم
کوک : من میدونم چی میخواد
ته : چی
کوک : باندو
ته : کاش همینو بخواد
کوک : هوم
دیدگاه ها (۱)

۱: نفهمیدم چی گفتی ولی هرچی گفتی باشه😂۲: والا نمیدونم چی بود...

part:49لینا : یعنی اگه اینو بخواد بهش میدی؟ته : معلومه کوک: ...

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط