من اومدمممممم خوب بچه ها گفته بودم الان داستانه کیو و

من اومدمممممم🥳🥳🥳 خوب بچه ها گفته بودم الان داستانه کیو و ایزانا رو میگم یه کم از واقعیت دوره ولی خوب...

کیو: مامان.....مامان بلند شووووو😭😭

؟؟؟؟: اون دیگه کارش تمومه تو هم به زودی میری پیشه مادرت( سرد)

کیو: چرا.....چرا این کارو کردی...چرا؟!!!!!!!!

؟؟؟؟: همه یه ادم ها حدف خودشون رو دارن

کاکو: هوی زود باش کارش رو تموم کن باید بریم

؟؟؟؟: باشه ولی الان نمیکشمش فقط یه زربه به سرش میزنم تا همه چیز رو فراموش کنه

کاکو: باشه ولی عجله کن ایزانا

ذهن کیو: پس اسمش ایزاناعه هرچی هم بشه من یادم میمونه اسمش رو
بچه ها کیو اینجا هنوز مدرسه میرفت)

ران: کیو.....کیو...کیو بیدار شو

کیو: نهههههههه....هه..هه..هه

ران: حالت خوبه کیو؟ تب داری

کیو: اره خوبم ران میخوام ازت یه سوال کنم

ران: بپرس

کیو: تو کسی به اسم ایزانا رو میشناسی؟؟

ران همع چیز رو راجب ایزانا گفت واقعا گشادیم میاد بگم

کیو: که اینطور ممنون

ران: برایه چی حالا پرسیدی؟

کیو:
دیدگاه ها (۶)

یاد اندرمن اوفتادم🤣

برایه فالو ورام❤❤❤❤❤❤

من اومدمممممم😊😊😊ران: نمیخوامممم😁😁😁😚اندر ذهن سانزو: دلم میخوا...

بعد سال ها اومدمممممران: کیو سانزو باهات کاری نکرد که؟(جدی خ...

( گناهکار ) ۶۷ part ات : جوابتو از جیمین گرفتی دیگه لازم نیس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط