من اومدمممممم

من اومدمممممم😊😊😊

ران: نمیخوامممم😁😁😁😚

اندر ذهن سانزو: دلم میخواد گلویه ران پ بگیرم خفش کنم چرا با عشق من داره حرف میزنهههه🤬

کیو: به هر حال مایکی ،من اکه بخوام عضو باند شما بشم باید چیکار کنم؟

همه: چییییییییییییییی؟!!!!!!

مایکی: بسم الله مرد دیده بودم بیاد عضو باند بشه ولی دختر بچه رو نه

کیو یه هو صورتش از عصبانیت ثرمز میشه بلند میگه
کیو: مایکی یه من نگو بچه🤬(محکم میزنه به میز و میز ترک بر میداره)

مایکی: اقا غلط کردم بهت میگم خوب🥲

کیو: از همون اول باید اینجوری میبودی😊

ناگهان صدای تیر بلند میشه
سانزو: ران،کیو رو ببر بیرون همین الان

ولی کیو زود تر از همه رفته بود بیرون

کیو: ایزانا اینجا چیکتر میکنییی( باداد)

ایزانا: به تو ربطی نداره جغله

کیو یه لگد مایکی تور میزنه به ایزنا و ایزانا جاخالی داد

مایکی: کیو زود از اونجا برووووو


بچه ها پارت بعدی داستانه کیو و ایزاناست
دیدگاه ها (۳)

من اومدمممممم🥳🥳🥳 خوب بچه ها گفته بودم الان داستانه کیو و ایز...

یاد اندرمن اوفتادم🤣

بعد سال ها اومدمممممران: کیو سانزو باهات کاری نکرد که؟(جدی خ...

عررررررررررررررر مرسیییییییییی🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳😍😍😍😍😍😍

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط