کاش پسر بودم
کاش پسر بودم 😞🖤
(صبح)
ویو لیا:
امروز از طرف مهدکودک تها یه برنامه ی مادر پسری هست منم باید برم واقعا نگران یولم باید با کوک حرف بزنم
لیا. جونگکوک
-جونم عشقم منو بخشیدی
لیا. فعلا نه اما به یه شرطی میبخشمت
-چی
لیا. من باید برم مهدکودک تها تو و بول تو خونه تنها میتونید ازت میخوام کاری به کارش نداشته باشی و در اتاقو باز کنی اون از مکان های بسته و تاریک میترسه
-با اینکه اصلا دلم نمیخواد اما به خاطر عشق خوشگلم باشه
لیا. مرسی عزیزم (میبوستش)
-اخ قربونت برم من بیا نفسم اینم کلید
لیا. مرسی
-خواهش
لیا. رفتم در اتاق بول رو باز کردم که دیدم دست و پاش کبوده و صورتش اشکی و یه گوشه از اتاق نشسته و زانوش بغل کرده با باز کردن در سرشو بلند کرد و به من نگاه کرد
+مامانی
لیا. یولم عشقم بیا بغلم ببینمت
+(رفت)
لیا. عشق مامان من مجبورم با داداشی برم یه جایی تو و بابایی تو خونه تنهایید قول داده کاری باهات نداشته باشه اما توم از اتاق نیا بیرون باشه؟
+نه مامان تروخدا منو با بابا تنها نزار
لیا. قربونت برم من مجبورم برم اما بهت قول میدم که بالا قرار نیست کاری باهات داشته باشه به من اعتماد کن مامانی
+باشه مامان اما تروخدا زود بیا باشه
لیا. باشه فدات شم(بغلش میکنه)
+مامانی خیلی دوستت دارم
لیا. منم دخملم خوب مامانی من دیگ باید برم مواظب خودت باش
+باشه مامانی خدافظ
ویو کوک:
لیاو تنها رفتن من و یول تنها موندیم اصلا دوست نداشتم در اتاقو براش باز کنم اما به خاطر اینکه لیا باهام آشتی کنه مجبور شدم امیدوارم از اتاقش بیرون نیاد
🫀 ببخشید دیر گذاشتم فعلا اینو بخونید پارت بعدو الان میزارم 🫀
(صبح)
ویو لیا:
امروز از طرف مهدکودک تها یه برنامه ی مادر پسری هست منم باید برم واقعا نگران یولم باید با کوک حرف بزنم
لیا. جونگکوک
-جونم عشقم منو بخشیدی
لیا. فعلا نه اما به یه شرطی میبخشمت
-چی
لیا. من باید برم مهدکودک تها تو و بول تو خونه تنها میتونید ازت میخوام کاری به کارش نداشته باشی و در اتاقو باز کنی اون از مکان های بسته و تاریک میترسه
-با اینکه اصلا دلم نمیخواد اما به خاطر عشق خوشگلم باشه
لیا. مرسی عزیزم (میبوستش)
-اخ قربونت برم من بیا نفسم اینم کلید
لیا. مرسی
-خواهش
لیا. رفتم در اتاق بول رو باز کردم که دیدم دست و پاش کبوده و صورتش اشکی و یه گوشه از اتاق نشسته و زانوش بغل کرده با باز کردن در سرشو بلند کرد و به من نگاه کرد
+مامانی
لیا. یولم عشقم بیا بغلم ببینمت
+(رفت)
لیا. عشق مامان من مجبورم با داداشی برم یه جایی تو و بابایی تو خونه تنهایید قول داده کاری باهات نداشته باشه اما توم از اتاق نیا بیرون باشه؟
+نه مامان تروخدا منو با بابا تنها نزار
لیا. قربونت برم من مجبورم برم اما بهت قول میدم که بالا قرار نیست کاری باهات داشته باشه به من اعتماد کن مامانی
+باشه مامان اما تروخدا زود بیا باشه
لیا. باشه فدات شم(بغلش میکنه)
+مامانی خیلی دوستت دارم
لیا. منم دخملم خوب مامانی من دیگ باید برم مواظب خودت باش
+باشه مامانی خدافظ
ویو کوک:
لیاو تنها رفتن من و یول تنها موندیم اصلا دوست نداشتم در اتاقو براش باز کنم اما به خاطر اینکه لیا باهام آشتی کنه مجبور شدم امیدوارم از اتاقش بیرون نیاد
🫀 ببخشید دیر گذاشتم فعلا اینو بخونید پارت بعدو الان میزارم 🫀
- ۱۱.۲k
- ۲۷ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط