عاشقانه مرگبار
عاشقانه مرگبار
p4.
ویو جونگکوک
بعد از اون شب هم چی بهم ریخت ۵ سال برام مثل یه کابوس بود بخوام نمی شد یه دختر بتونه قدرتمندترین خون آشام قبیله رو وابسته خودش کنه حق با تهیونگ بود عشق ضعیف و قوی نداره باید بر می گشت وضعیت هیچ کس به خصوص خودم خوب نبود کنترل هم چی از دستم در رفته بود رقیبامون داشتن جلو میزدن و شروع به تحقیر قبیله کردن هر ساعت و هر شب ، هر سال ک ها می گذشت تو فکر اون دختر بودم که الان کجاست و چیکار میکنه ۴ سال تموم واسه فراموش کردنش همه کار کردم اما دیگه نمیتونم تحمل کنم باید قبول کنم عاشقش شده بودم ولی اینم می دونستم که اون ازم متنفره پس باید خودم عاشقش کنم
پس تهیونگ رو فرستادم دنبالش چون اون تنها کسیه که میتونه وارد دنیای آدما بشه و باهاشون حرف بزنه جدا از اون تهیونگ مهارت خوبی تو کنترل خودش برای نخوردن و نکشتن آدما داره و من بهش اطمینان کامل دارم که ات رو سالم برام پیدا میکنه و میاره
( جونگکوک رو با این + نشون میدم )
+ تهیونگ .....
& بله باز چیکار کردی ؟
+ برام بیارش
& کیو ؟
+ همون دختره
& آها ، دیدی گفتم بهش وابسته شدی
جناب جونگکوک بلخره تو دام عاشقی افتاد 😄
+ حالا نمیخواد کل شهر رو خبر کنی فقط برام بیارش
& اوکی چرا عصبانی میشی
+ میخوام خدمتکار شخصیم باشه
& چییی؟؟؟
+ چیه نکنه واقعا فکر کردی به این راحتی عاشق میشم ؟ اونم با کسی که نمیشناسمش با یه انسان ؟؟؟ هه عمرا !😏
& اوکی جناب مغرور فقط ۳ روز بهم وقت بده
+ اوکی
& فردا میرم سراغش الانم آفتاب داره طلوع میکنه باید بریم
+ اره بریم
# ارباب شام حاضره بفرمایید
& الان میایم ، زود باش پاشو ۲ روزه جز خون آهو چیزی نخوردی باید واسه سر و کله زدن با یه دختر جون داشته باشی 😁
+ برو منم میام
& اوکی
ادامه دارد .....
p4.
ویو جونگکوک
بعد از اون شب هم چی بهم ریخت ۵ سال برام مثل یه کابوس بود بخوام نمی شد یه دختر بتونه قدرتمندترین خون آشام قبیله رو وابسته خودش کنه حق با تهیونگ بود عشق ضعیف و قوی نداره باید بر می گشت وضعیت هیچ کس به خصوص خودم خوب نبود کنترل هم چی از دستم در رفته بود رقیبامون داشتن جلو میزدن و شروع به تحقیر قبیله کردن هر ساعت و هر شب ، هر سال ک ها می گذشت تو فکر اون دختر بودم که الان کجاست و چیکار میکنه ۴ سال تموم واسه فراموش کردنش همه کار کردم اما دیگه نمیتونم تحمل کنم باید قبول کنم عاشقش شده بودم ولی اینم می دونستم که اون ازم متنفره پس باید خودم عاشقش کنم
پس تهیونگ رو فرستادم دنبالش چون اون تنها کسیه که میتونه وارد دنیای آدما بشه و باهاشون حرف بزنه جدا از اون تهیونگ مهارت خوبی تو کنترل خودش برای نخوردن و نکشتن آدما داره و من بهش اطمینان کامل دارم که ات رو سالم برام پیدا میکنه و میاره
( جونگکوک رو با این + نشون میدم )
+ تهیونگ .....
& بله باز چیکار کردی ؟
+ برام بیارش
& کیو ؟
+ همون دختره
& آها ، دیدی گفتم بهش وابسته شدی
جناب جونگکوک بلخره تو دام عاشقی افتاد 😄
+ حالا نمیخواد کل شهر رو خبر کنی فقط برام بیارش
& اوکی چرا عصبانی میشی
+ میخوام خدمتکار شخصیم باشه
& چییی؟؟؟
+ چیه نکنه واقعا فکر کردی به این راحتی عاشق میشم ؟ اونم با کسی که نمیشناسمش با یه انسان ؟؟؟ هه عمرا !😏
& اوکی جناب مغرور فقط ۳ روز بهم وقت بده
+ اوکی
& فردا میرم سراغش الانم آفتاب داره طلوع میکنه باید بریم
+ اره بریم
# ارباب شام حاضره بفرمایید
& الان میایم ، زود باش پاشو ۲ روزه جز خون آهو چیزی نخوردی باید واسه سر و کله زدن با یه دختر جون داشته باشی 😁
+ برو منم میام
& اوکی
ادامه دارد .....
۶.۹k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.