پسر بچه ای فیلمی در باره امپراطور چین میدید فیلم که تمام

پسر بچه ای فیلمی در باره امپراطور چین میدید فیلم که تمام شد رو کرد به مادرش و گف:

مامان بزرگ شدم منم مثه این امپراطور هفتا زن میگیرم ...

یکی آشپزی کنه . .
یکی لباسامو بشوره . .
یکی خونه رو تمبز کنه . .
یکی برام آواز بخونه . .
یکی منو حمام ببره . .
یکی هم شب برام قصه بگه . .
یکی هم مشت ومالم بده . .


مادر پرسید: خوب یکی نمیخوای که بغلت بخوابه ؟

پسر گفت : من تورو دوست دارم تو بغلم بخواب.

چشمان مادر پر از اشک شد و از پسرش پرسید:

خوب اون زنا کجا بخوابن ؟

پسره گفت : برن پیش بابا بخوابن . .

این بار چشمان پدر پر از اشک شد و پسرشو در آغوش گرفت . .
دیدگاه ها (۱)

.......

رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه ؟؟؟.....یه دختر بچه 7سال...

فرودگاه بودم... یه جوان پس از سال ها دوری از وطن به وطنش باز...

؟؟؟

black flower(p,327)

part(1) 🤍rose white🤍22[Qctober]2019 "نیمه شب ساعت 12:45"صدای...

خون آشام عزیز (76)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط