من صبورم اما...

من صبورم اما؛
بی دلیل از قفسِ
کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه ی تیرگی رنگِ غروب
و چراغی که تو را
از شبِ متروکِ دلم دور کند
من صبورم اما
آه ، این بغض گران
صبر چه می داند چیست •••
دیدگاه ها (۶)

دلم لحظه ای را.....

مادر برگرد...دلم تنگه

نه آنجا به...

هرچه او....

دست بردار از سرِ دیوانگی هایِ دلمپا بکش از غصه و اندوهِ دنیا...

شده ام در قفس خاطره ها زندانیدردم این است که هم دردی و هم در...

شرابی تلخ می خواهم بیاور درد بسیار استکه من می سوزم و می ساز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط