روزهای اول معمولا ادم قرار ندارد

روزهای اول معمولا ..ادم قرار ندارد
یک جا بند نمیشود...
گاهی راه میرود گاهی مینشیند...گاهی روی تخت دراز میکشد و پتو را روی صورتش میکشد..
گوشی همراهش را مدام چک میکند...
شب های اول تا صبح شوند..
.یک عمر انگار میکذرند
روزهای دوم و سوم هم همینطور است..
یک هفته که بگذرد دوستان و اقوام میکویند باید خودت را مشغول کنی...سر خودت را گرم کنی...نباید توی خانه نشست و بغ کرد که...!
می روی بیرون، خرید می کنی...دور میزنی...میبینی باز هم فایده ندارد...هی سعی میکنی با خودت میگویی ب درک من که نباید زندگی خودم را خراب کنم!!! مدام این را برای خودت تکرار میکنی...تا ضعف خودت را نشان ندهی...هفته های اول همینطور است فکر میکنی چیزی را که چند سال دوست داشتی را میتوانی راحت فراموش کنی...!
اما یک ماه که بکذرد...بیخیال همه چیز میشوی نه حرف کسی برای تو مهم هست نه دیگر قوی باش و زندکی که برای تو تمام نشده تاثیری دارد!..
یک گوشه می نشینیو..ب یک جا خیره میشوی...نه دیگر خبری از دل آشوبگی است و نه خبری از او که باید باشد...!
همچیز را مرور میکنی...میروی ان جایی که قرار داشتین...ان کافه ای که با هم می رفتین..ان متنی را میخوانی که موقع رفتن برایت نوشت...
میشوی خودازار....نه میخواهی با کسی حرفی نه کاری ب کار کسی داشته باشی...گه گداری هم مثل کسی که دیوانه شده با کسی حرف میزنی که نیست....و مدام حرف های بقیه را راجب اینکه ان روز با کسی که دوستش داشتند چقد بهشان خوش کذشت را کوش میکنی و با خودت میگویی اگر او هم الان بود...ما هم ...
جن ماه که کذش تازه میفهمی ...ای وای...اگر تا الان برنگشته ...یعنی که هیجوقت دوستم نداشته
که اینهمه از من بیخبر مانده ...!تازه گریه ها از ان روز شروع میشود...ای کاش ها...
من باید این کار را میکردم و یا نباید ان را
می گفتم
تازه از آنجا شروع میشود....
بعد هم با خودت کلنجار میروی که اگر امد جه بگویم اگر نیامد چه کنم!؟
یک سال که کذشت...نه دل آشوبه ای...نه به یک گوشه خیره...نه ب خودت میگویی که چه باید میکردی یا نمیکردی....!
یک سال که گذشت....با خودت میگویی...یک سال که گذشت ...بقیه روزها هم میگذرد....
نه دیگر قصد میکنی که برکردی....نه دیکر دعا میکنی که برگردد...فقط صبر میخواهی برای روزهای بعدی....روزهایی که اگر او که بأیدهم بیاید...دیکر نمیتواند جبران کند...!
دیدگاه ها (۱۲)

امشب شب آرزوهاست شب پراز ستاره خواستن شب پراز امید امید به ر...

🌸 🍃 در این بامداد جمعه🌸 🍃 سلام و درود به خدا ...🌸 🍃 سلام و د...

این روز ها شده ام شبیه ادمی که انگار اصلا نمیشناسمش ... اخلا...

هنگامی که از رسیدن به تو ناامید شدمخودم را زدم به فراموشیاما...

#مافیای_من#P1 هان:21 سال/لینو:23 سال/هیونجین:22 سال/آی ان:17...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

که دستی روی شونم حس کردم برگشتم _زود باش وسایلت رو جمع کن نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط