مستی چشمت مرا اول کمی عیاش کرد

مستی چشمت مـرا اول کمی عیاش کرد
رفته رفته از اراذل بعد از آن اوباش کرد

هیچ میدانی که چشمانت چه با من می کنند
آنچه با درد ِ مفاصل شیره‌ی خشخاش کرد.
دیدگاه ها (۳)

باهم قهر بودیمعادت داشتیم بعد بحثیه مدتی رو تنها باشیمتا همه...

پدرم در مرادآباد به دنیا آمد و در مراد‌آباد مُرد. اما هرگز ن...

- بهتر نبودبه جای اینکه نطفه ی مرادر رحم مادر بکاری؛بذری می ...

- عکست را با خودم دارم همراه صدایِ ضبط شده ات .. و هر روز به...

🌱🍒ناز چشمانت نهاده ... عشق بر سیمای تو...سر خوشم چون پروریدم...

یک “رادیو” بود که مثل پدربزرگ پیرِ پیر شده بود گاهی آنقدر “خ...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه،از ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط