ای می از چشم تو آموخته گیرایی را

ای می از چشم تو آموخته ، گیرایی را
کرده گل پیش لبت ، مشق شکوفایی را
غزل و قول من از توست که در مکتب عشق
بلبل از فیض گل آموخته ، گویایی را
همچو من در دگری شوق تماشایش نیست
هر که شد شیفته آن چشم تماشایی را
ای دو چشم تو ، دو دریای شبانه ! چه کنم ،
گر به دریا نزنم ، این دل دریایی را ؟
شهروایند همه پیش تو خوبان ، ای تو
سکه ی تازه به عالم زده ، زیبایی را !
کی حکایت کند آن بوسه و آن لب با من
فصلی از قصّه ی شیرین شناسایی را ؟
شب اگر باشد و می باشد و من باشم و تو
به دو عالم ندهم ، گوشه ی تنهایی را
گل نیلوفر من ! پیش تو می یابد دل
نیرو انای خود ــ آرامش بودایی را
من و اندیشه ی زیر و زبر و سود و زیان ؟
من که بر سنگ زدم ، شیشه ی دانایی را ؟
کافر عشقم اگر پیش تو از دل نکنم ،
ریشه ی طاقت و بنیان شکیبایی را
.
دیدگاه ها (۱)

871Babak Jahanbakhsh .....شاید التماس و تو چشمام میدیدشاید ا...

873Siavash Qomayshi .....تو بارون که رفتی شبم زیر و رو شدیه ...

ای می از چشم تو آموخته ، گیرایی راکرده گل پیش لبت ، مشق شکوف...

اگر چه قافله سالار کاروان شده‌ایخبر رسیده که هم دست یاغیان ش...

🌱🍒ناز چشمانت نهاده ... عشق بر سیمای تو...سر خوشم چون پروریدم...

░⃟‌‌‎‎‌قطره قطره اشکهایم میچکد بر دفترمیاد بادا ... ان نگار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط