fake kook
fake kook
part¹⁰ ①⓪
کوک: ها؟
اجوما: اره اینطوره او داره عاشقت میشه دخترم الان ناراحته میگه که چرا بهش زنگ نمیزنی پس من رفتم بهش یه زنگ یزن
کوک: باشه
اجوما: خدافظ پسرم
کوک: میرسونمتون
اجوما: نه خودم میرم
مامان مین سانگ رفت زنگ زدم بهش
کوک: الو مین سانگ
ا/ت: الو جونگکوک
کوک: چیزی شده؟
ا/ت: نه تو زنگ زدی؟
کوک: من میخواستم حالتو بپرسم
ا/ت: من خوبم تو خوبی؟
کوک: اره منم خوبم میشه همو ببینیم
ا/ت: البته که میشه کجا همو ببینیم
کوک: ادرستو برام میفرستی خودم میام دنبالت؟
ا/ت: بیای اینجا نه نه خودم میام
کوک: پس بریم پارک میخوام باهات صحبت کنم
ا/ت: باشه
داشتم اماده میکردم ولی صدای مامان مین سانگ تو گوشام بود
ـــــــــــــــــــــــ
پارک
ــــــــــــــــــــــ
ا/ت
منتظر جونگکوک بودم اومد
ا/ت: سلام
کوک: سلام
ا/ت: کارم داشتی؟
کوک: اره من حوصله اینو ندارم یک ساعت زمینه چینی کنم پس فقط یک جمله رابطه ما باهم چیه؟
ا/ت: دوستیم و همکار چیزیم به غیر از این بوده؟
کوک: فک میکنم اره
ا/ت: یعنی چی؟
کوک: خودت بهم چه حسی داری
ا/ت: من به تو چه حسی دارم؟ خب راستش دارم بهت علاقمند میشم تو چی به من حسی نداری
کوک: بهش فک نکردم چون حوصله عاشقی رو ندارم
ا/ت: مگه عاشقی حوصله میخواد این یه احساسه پس عاشقم نشدی اینو بگو
کوک: اره درستش همینه
ا/ت: خب میشه دوستیمون همینطوری بمونه
کوک: اگه تو احساستو بهم اعتراف نکنی و مثل یه دوست باهم باشیم شاید بتونیم ادامه بدیم
ا/ت: شاید؟
کوک: کسی از اینده خودش خبر نداره خب من برم خدافظ
ا/ت: چرا بهم نمیگی دیگه؟
کوک: چیو؟
ا/ت: مراقب خودت باش
کوک: خب نزاشتی مراقب خودت باش
ا/ت: توهم همینطور
#فیک
#سناریو
part¹⁰ ①⓪
کوک: ها؟
اجوما: اره اینطوره او داره عاشقت میشه دخترم الان ناراحته میگه که چرا بهش زنگ نمیزنی پس من رفتم بهش یه زنگ یزن
کوک: باشه
اجوما: خدافظ پسرم
کوک: میرسونمتون
اجوما: نه خودم میرم
مامان مین سانگ رفت زنگ زدم بهش
کوک: الو مین سانگ
ا/ت: الو جونگکوک
کوک: چیزی شده؟
ا/ت: نه تو زنگ زدی؟
کوک: من میخواستم حالتو بپرسم
ا/ت: من خوبم تو خوبی؟
کوک: اره منم خوبم میشه همو ببینیم
ا/ت: البته که میشه کجا همو ببینیم
کوک: ادرستو برام میفرستی خودم میام دنبالت؟
ا/ت: بیای اینجا نه نه خودم میام
کوک: پس بریم پارک میخوام باهات صحبت کنم
ا/ت: باشه
داشتم اماده میکردم ولی صدای مامان مین سانگ تو گوشام بود
ـــــــــــــــــــــــ
پارک
ــــــــــــــــــــــ
ا/ت
منتظر جونگکوک بودم اومد
ا/ت: سلام
کوک: سلام
ا/ت: کارم داشتی؟
کوک: اره من حوصله اینو ندارم یک ساعت زمینه چینی کنم پس فقط یک جمله رابطه ما باهم چیه؟
ا/ت: دوستیم و همکار چیزیم به غیر از این بوده؟
کوک: فک میکنم اره
ا/ت: یعنی چی؟
کوک: خودت بهم چه حسی داری
ا/ت: من به تو چه حسی دارم؟ خب راستش دارم بهت علاقمند میشم تو چی به من حسی نداری
کوک: بهش فک نکردم چون حوصله عاشقی رو ندارم
ا/ت: مگه عاشقی حوصله میخواد این یه احساسه پس عاشقم نشدی اینو بگو
کوک: اره درستش همینه
ا/ت: خب میشه دوستیمون همینطوری بمونه
کوک: اگه تو احساستو بهم اعتراف نکنی و مثل یه دوست باهم باشیم شاید بتونیم ادامه بدیم
ا/ت: شاید؟
کوک: کسی از اینده خودش خبر نداره خب من برم خدافظ
ا/ت: چرا بهم نمیگی دیگه؟
کوک: چیو؟
ا/ت: مراقب خودت باش
کوک: خب نزاشتی مراقب خودت باش
ا/ت: توهم همینطور
#فیک
#سناریو
۵۶.۴k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.