fake kook
fake kook
part¹² ①②
یک روز بعد
ـــــــــــــــــــــ
ا/ت
امروز میخواستم برم رستوران با جونگکوک یه لباس مناسبی انتخاب کردم
رفتم رستوران
ا/ت: ببخشید دیر کردم
کوک: نه منم تازه رسیدم
ا/ت: یعنی الان اومدیم سرقرار؟
کوک: یه جورایی اره
ا/ت: 😊
کوک: اون دختره بود که گفتم از بچگی دوسش داشتم
ا/ت: 😞
کوک: چیشد؟اها یعنی ببخشید خواستم بگم که ازدواج کرده
ا/ت: من کی ازدواج کردم؟ نه منظورم اینه که کی ازدواج کرد
کوک: نمیدونم فقط خواستم بدونی
ا/ت: برام مهم نیست ولی الان هرچی بین خودمو خودته مهمه
کوک: اره همینطوره ولی نمیتونیم تا اخرش اینا بشینیم اگه میخوای تا برین دور بزنیم
ا/ت: اره بریم
داشتیم دور میزدیم
کوک: با اجازه؟
ا/ت: چیه؟
دستمو گرفت
ا/ت: این اجازه میخواست؟
کوک: اره بهتر بود بگم
یونگمین: مین سانگ
ا/ت: تو اینجا چیکار میکنی
یونگمین: فک نمیکردی بیام
کوک: این پسره کیه؟
ا/ت: پسر خالمه
کوک: همونی که قرار بود؟
ا/ت: اره
یونگمین: مین سانگ بیا بریم
ا/ت: نه نمیام
کوک: داداش بیا برو اینجا نمون وقتت حدر میره
یونگمین: تو چیکاره ای
کوک: همه کارش توبرو
یونگمین: یعنی چی همه کارش مین سانگ ماله منه
کوک: مین سانگ برو تو ماشین بشین
یونگمین: صبر کن باید باهم بریم
ا/ت: جونگکوک من میرم بعد همو میبینیم
کوک: یعنی بری؟
ا/ت: بعد برات توضیح میدم باشه
کوک: باشه پس هرطور خودت میدونی مراقب خودت باش
ا/ت: تو هم همینطور
جونگکوک رفت
ا/ت: دیوونه شدی چرا اومدی اینجا؟
یونگمین: دلم برات تنگ شده بود
ا/ت: اگه خرابش کرده بودی چی به جای مین سانگ بهم گفته بودی ا/ت چی
یونگمین: حواسم هست خیالت راحت
ا/ت: میخوام برم خونه
یونگمین: کی ازدواج کنیم
ا/ت: بزار بعد
یونگمین: کجا بریم
ا/ت: خونه
یونگمین:باشه میرسونمت
#فیک
#سناریو
part¹² ①②
یک روز بعد
ـــــــــــــــــــــ
ا/ت
امروز میخواستم برم رستوران با جونگکوک یه لباس مناسبی انتخاب کردم
رفتم رستوران
ا/ت: ببخشید دیر کردم
کوک: نه منم تازه رسیدم
ا/ت: یعنی الان اومدیم سرقرار؟
کوک: یه جورایی اره
ا/ت: 😊
کوک: اون دختره بود که گفتم از بچگی دوسش داشتم
ا/ت: 😞
کوک: چیشد؟اها یعنی ببخشید خواستم بگم که ازدواج کرده
ا/ت: من کی ازدواج کردم؟ نه منظورم اینه که کی ازدواج کرد
کوک: نمیدونم فقط خواستم بدونی
ا/ت: برام مهم نیست ولی الان هرچی بین خودمو خودته مهمه
کوک: اره همینطوره ولی نمیتونیم تا اخرش اینا بشینیم اگه میخوای تا برین دور بزنیم
ا/ت: اره بریم
داشتیم دور میزدیم
کوک: با اجازه؟
ا/ت: چیه؟
دستمو گرفت
ا/ت: این اجازه میخواست؟
کوک: اره بهتر بود بگم
یونگمین: مین سانگ
ا/ت: تو اینجا چیکار میکنی
یونگمین: فک نمیکردی بیام
کوک: این پسره کیه؟
ا/ت: پسر خالمه
کوک: همونی که قرار بود؟
ا/ت: اره
یونگمین: مین سانگ بیا بریم
ا/ت: نه نمیام
کوک: داداش بیا برو اینجا نمون وقتت حدر میره
یونگمین: تو چیکاره ای
کوک: همه کارش توبرو
یونگمین: یعنی چی همه کارش مین سانگ ماله منه
کوک: مین سانگ برو تو ماشین بشین
یونگمین: صبر کن باید باهم بریم
ا/ت: جونگکوک من میرم بعد همو میبینیم
کوک: یعنی بری؟
ا/ت: بعد برات توضیح میدم باشه
کوک: باشه پس هرطور خودت میدونی مراقب خودت باش
ا/ت: تو هم همینطور
جونگکوک رفت
ا/ت: دیوونه شدی چرا اومدی اینجا؟
یونگمین: دلم برات تنگ شده بود
ا/ت: اگه خرابش کرده بودی چی به جای مین سانگ بهم گفته بودی ا/ت چی
یونگمین: حواسم هست خیالت راحت
ا/ت: میخوام برم خونه
یونگمین: کی ازدواج کنیم
ا/ت: بزار بعد
یونگمین: کجا بریم
ا/ت: خونه
یونگمین:باشه میرسونمت
#فیک
#سناریو
۶۱.۲k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.