fake kook
fake kook
part¹¹ ①①
داشتم میرفتم یونگمین اومد(پسر خاله
ا/ت)
یونگمین: ا/ت بیا سوار شو
ا/ت: چرا اومدی اینجا
یونگمین: دلم برات تنگ شده بود
ا/ت: باز شروع کردی
یونگمین: یادت رفته چقدر عاشق هم بودیم الان این نقشه با این پسر عوضی شروع شد از من زده شدی؟
ا/ت: حرف دهنتو بفهم بزار برم
یونگمین: داره یادت میره که اینا فقط یه نقشست راستی راستی داری عاشقش میشی؟
ا/ت: نه فقط خوب نقشمو بازی میکنم
یونگمین: پس من چی؟
ا/ت: بعد باتو ازدواج میکنم
یونگمین: خوبه حالا بیا سوار شو
ا/ت: تنها راحت ترم
یونگمین: نه باهام بیا
ا/ت: اذیتم نکن دیگه یه جای دیگه کار دارم میخوام برم خرید
یونگمین: باشه پس من رفتم
ا/ت: باشه
ـــــــــــــــــــــــــ
چند روز بعد
ـــــــــــــــــــــــــ
ا/ت
سرکار بودم
جونگکوک: مین سانگ میشه اینارو بدی اتاق بغلی
ا/ت: چشم
رفتم دادم اتاق بغلی برگشتم پیش جونگکوک
کوک: مین سانگ
ا/ت: جانم
کوک: ما چند روز همو میبینیم
ا/ت: یک ماه دو ماهی میشه
کوک: منظورم بعد از اینکه حستو بهم گفتی
ا/ت: یک هفتست چطور مگه
کوک: خب راستش منم فکرامو کردم نمیتونم تحمل کنم که تو منو دوس داشته باشی ولی من بهت حسی نداشته باشم پس فکرامو کردم میبینم منم یه حسایی نسبت بهت دارن فقط اینه که یک ماه باهم قرار میزاریم ببینیم میتونیم باهم کنار بیایم بعد میریم قرارای اصلی
ا/ت: شوخیه؟
کوک: نه شوخی نیست قرارمون از امشب شب شروع میشه و اینکه الان دوست قدیمی خانوادگیمون میخواد بیاد همونی که گفتم از دخترش خوشم میومد تو بچگی اقای یانگ میخواد بیاد خیلی ساله باهم قهریم
ا/ت: پس چرا میخواد بیاد؟
کوک: یه سندایی داره که اینجان من گفتم بهت که فقط بدونی
ا/ت: اهمم
کوک: من میرم سریع برمیگردم
جونگکوک رفت اخه بابام چرا میخواد بیاد اینجا باید کجا برم درو باز کردم دیدم بابام تو راهرو سریع رفتم تو کمد قایم شدم
کوک: بفرمایید اقای یانگ
[پدر ا/ت ×]
×: خیلی بزرگ شدی تا جایی یادمه همسن دخترم هستی
کوک: بله همسن ا/ت خانم هستم
×: اسم دخترو منو از کجا یادته
کوک: ما یه زمانی بهترین دوستای هم بودیم
×: بله درسته ازدواج کردی؟
کوک: نه ولی قرار میزارم ا/ت خانم چی ازدواج کردن
×: اره ازدواج کرده خب من برم امیدوارم دیگه نبینمت
کوک: بفرمایید تشریفتون رو ببرید
مین سانگ اخه تو کجا رفتی پیام دادم بهش
کوک: مین سانگ کجایی؟
ا/ت: یه کاری برام پیش اومد رفتم سریع برمیگردم
کوک: منتظرتم
#فیک
#سناریو
part¹¹ ①①
داشتم میرفتم یونگمین اومد(پسر خاله
ا/ت)
یونگمین: ا/ت بیا سوار شو
ا/ت: چرا اومدی اینجا
یونگمین: دلم برات تنگ شده بود
ا/ت: باز شروع کردی
یونگمین: یادت رفته چقدر عاشق هم بودیم الان این نقشه با این پسر عوضی شروع شد از من زده شدی؟
ا/ت: حرف دهنتو بفهم بزار برم
یونگمین: داره یادت میره که اینا فقط یه نقشست راستی راستی داری عاشقش میشی؟
ا/ت: نه فقط خوب نقشمو بازی میکنم
یونگمین: پس من چی؟
ا/ت: بعد باتو ازدواج میکنم
یونگمین: خوبه حالا بیا سوار شو
ا/ت: تنها راحت ترم
یونگمین: نه باهام بیا
ا/ت: اذیتم نکن دیگه یه جای دیگه کار دارم میخوام برم خرید
یونگمین: باشه پس من رفتم
ا/ت: باشه
ـــــــــــــــــــــــــ
چند روز بعد
ـــــــــــــــــــــــــ
ا/ت
سرکار بودم
جونگکوک: مین سانگ میشه اینارو بدی اتاق بغلی
ا/ت: چشم
رفتم دادم اتاق بغلی برگشتم پیش جونگکوک
کوک: مین سانگ
ا/ت: جانم
کوک: ما چند روز همو میبینیم
ا/ت: یک ماه دو ماهی میشه
کوک: منظورم بعد از اینکه حستو بهم گفتی
ا/ت: یک هفتست چطور مگه
کوک: خب راستش منم فکرامو کردم نمیتونم تحمل کنم که تو منو دوس داشته باشی ولی من بهت حسی نداشته باشم پس فکرامو کردم میبینم منم یه حسایی نسبت بهت دارن فقط اینه که یک ماه باهم قرار میزاریم ببینیم میتونیم باهم کنار بیایم بعد میریم قرارای اصلی
ا/ت: شوخیه؟
کوک: نه شوخی نیست قرارمون از امشب شب شروع میشه و اینکه الان دوست قدیمی خانوادگیمون میخواد بیاد همونی که گفتم از دخترش خوشم میومد تو بچگی اقای یانگ میخواد بیاد خیلی ساله باهم قهریم
ا/ت: پس چرا میخواد بیاد؟
کوک: یه سندایی داره که اینجان من گفتم بهت که فقط بدونی
ا/ت: اهمم
کوک: من میرم سریع برمیگردم
جونگکوک رفت اخه بابام چرا میخواد بیاد اینجا باید کجا برم درو باز کردم دیدم بابام تو راهرو سریع رفتم تو کمد قایم شدم
کوک: بفرمایید اقای یانگ
[پدر ا/ت ×]
×: خیلی بزرگ شدی تا جایی یادمه همسن دخترم هستی
کوک: بله همسن ا/ت خانم هستم
×: اسم دخترو منو از کجا یادته
کوک: ما یه زمانی بهترین دوستای هم بودیم
×: بله درسته ازدواج کردی؟
کوک: نه ولی قرار میزارم ا/ت خانم چی ازدواج کردن
×: اره ازدواج کرده خب من برم امیدوارم دیگه نبینمت
کوک: بفرمایید تشریفتون رو ببرید
مین سانگ اخه تو کجا رفتی پیام دادم بهش
کوک: مین سانگ کجایی؟
ا/ت: یه کاری برام پیش اومد رفتم سریع برمیگردم
کوک: منتظرتم
#فیک
#سناریو
۳۱.۰k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.