~~~فیک ھمسر مخفی~~~
فصل دوم
قسمت : ۳۰
+گفتن کارم دارین
_کار که زیاده
پوزخندی زده و به سمتم متمایل میشه
_اما برای تو نه!
اخمی رو پیشونیم مینشونم و گنگ نگاهش میکنم که به خنده میوفته
_دختر تو چقدر خنگی!
+من خنگ نیستم شما منظورو درست نمیفهمونی
_یعنی میخوی بگی نفهمی؟!
ها؟! با چشمان درشت شده نگاهش کردم که با خنده نگاه ازم دزدید
_خیلی خوب نمیخواد ، ریدی
برای اینکه ضایع نشم بحثو عوض کردم
+کار...کارم داشتین
_چرا میپیچونی منکه تازه خوشم اومده
+یه سوال داشتم
_بپرس
+اممم...اجوما چرا...
نزاشت حرفهمو تکمیل کنم
_به درک فاصل شد
با چشمانی که حتم داشتم از کاسه در اومدن نگاهش کردم
شکه لب زدم
+چ...چی!؟!
_من ادمایی که بخوان به اموالم تعرض کننو به درک میفرستم!
حرفش خیلی سنگین بود!
ی..یعنی کشتش؟!
به همین آسونی؟!
پس قانون و قوانین چی میشد این وسط؟!
_زنم شو!
قسمت : ۳۰
+گفتن کارم دارین
_کار که زیاده
پوزخندی زده و به سمتم متمایل میشه
_اما برای تو نه!
اخمی رو پیشونیم مینشونم و گنگ نگاهش میکنم که به خنده میوفته
_دختر تو چقدر خنگی!
+من خنگ نیستم شما منظورو درست نمیفهمونی
_یعنی میخوی بگی نفهمی؟!
ها؟! با چشمان درشت شده نگاهش کردم که با خنده نگاه ازم دزدید
_خیلی خوب نمیخواد ، ریدی
برای اینکه ضایع نشم بحثو عوض کردم
+کار...کارم داشتین
_چرا میپیچونی منکه تازه خوشم اومده
+یه سوال داشتم
_بپرس
+اممم...اجوما چرا...
نزاشت حرفهمو تکمیل کنم
_به درک فاصل شد
با چشمانی که حتم داشتم از کاسه در اومدن نگاهش کردم
شکه لب زدم
+چ...چی!؟!
_من ادمایی که بخوان به اموالم تعرض کننو به درک میفرستم!
حرفش خیلی سنگین بود!
ی..یعنی کشتش؟!
به همین آسونی؟!
پس قانون و قوانین چی میشد این وسط؟!
_زنم شو!
۱۴.۳k
۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.