~~~فیک ھمسر مخفی~~~
فصل دوم
قسمت : ۲۹
جونگکوک :
با قدم هایی آرام به سمت زیر زمین رفت .
و با اخم هایی که در وسط پیشانی اش جا خشک کردن ، رو صندلی نشست و منتظر شد تا آن زن مرموز دهان وا کند
_خب ..میشنوم
#ا..قا..من...منکه بھ..ت..
_هیس ، بنظرت مجازات همچین زنی چی میتونه باشه؟!
انتهای باغ به فلک بستن...
قطع عضو...
یا سربه نیست کردن؟!
چشمان زن مانند دو گویی شدند
انگار انتظارش را نداشت
جونگکوک به این افکار زن پوزخند تمسخر آمیزی زد
هنگام بلند شدن فقط یک کلمه لب زد
_بکش
زن به التماس افتاد ، اما برای التماس کرد دیگر دیر بود.
_____________________
ا.ت :
از اون روز دیگه اجومارو ندیدیم
و اون دختر سوگلی که حالا فهمیدم اسمش ساراست! بد جور رو مخم بود تعنه زدن هاش! به تمسخر گرفتن هاش! دستور دادن هاش!
تا جایی که اگه اونو با دستای خودم خفه نمیکردم آروم نمیگرفتم.
قسمت : ۲۹
جونگکوک :
با قدم هایی آرام به سمت زیر زمین رفت .
و با اخم هایی که در وسط پیشانی اش جا خشک کردن ، رو صندلی نشست و منتظر شد تا آن زن مرموز دهان وا کند
_خب ..میشنوم
#ا..قا..من...منکه بھ..ت..
_هیس ، بنظرت مجازات همچین زنی چی میتونه باشه؟!
انتهای باغ به فلک بستن...
قطع عضو...
یا سربه نیست کردن؟!
چشمان زن مانند دو گویی شدند
انگار انتظارش را نداشت
جونگکوک به این افکار زن پوزخند تمسخر آمیزی زد
هنگام بلند شدن فقط یک کلمه لب زد
_بکش
زن به التماس افتاد ، اما برای التماس کرد دیگر دیر بود.
_____________________
ا.ت :
از اون روز دیگه اجومارو ندیدیم
و اون دختر سوگلی که حالا فهمیدم اسمش ساراست! بد جور رو مخم بود تعنه زدن هاش! به تمسخر گرفتن هاش! دستور دادن هاش!
تا جایی که اگه اونو با دستای خودم خفه نمیکردم آروم نمیگرفتم.
۱۱.۹k
۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.