میروم ازرفتنم شادباش

میروم ازرفتنم شادباش
ازعذاب دیدنم آزادباش
گرچه تو تنهاتر ازمن میروی
آرزودارم ولی عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
دیدگاه ها (۱)

خوشبختی اون جاستکه به اطرافت نگاه بندازیو یه عالمه دلیلواسه ...

عشق و شادی را با تو می‌آغازم و تو را به پادشاهیِ قلمرو خاطرا...

.گاهی به خواستن نیست. وقتی چیزی قرار نباشه اتفاق بیفته، حتی ...

.کلافه است...سرش را به بازویم تکیه می دهدمیگویم چرا نمی خواب...

# رمان مافیایی نامجون: سایه‌های نقره‌ای## قسمت دوم: دیدار در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط