مافیای سرد
پارت ۱۱
که یهو بابام داد زد که باعث شد از ات دور بشم
" پسره آشغال جلوی من یه هر.زه رو میبوسی؟!( داد )
+ اسم اون خواهر زاده هر.زتو رو ات نزار اون جیسو که تا یه پسر میبینه بهش میچسبه( داد ) ات بیا بریم( آروم )
× نه من با تو نمیام
+ گفتم بیا ( عربده )
ات ویو
با این حرفش ترسیدم و باهاش رفتم رفتم تو ماشین ... اون خیلی تند میروند
× آقا لطفا یکم آروم تر ( بغض شدید )
+ خفه شو .... رسیدیم خونه میدونم باهات چیکار کنم ( عربده )
رسیدیم به یه عمارت بزرگ رفتیم توش یهو آقاهه دستم رو گرفت و منو برد تو یه اتاق و در رو قفل کرد
+ خب خب مثل اینکه باید تنبیه شی ( پوزخند عصبی )
× لطفا آقا ولم کن
+ انقدر به من نگو آقا آه این آقا اسم داره
× خب به من چه که اسمتو نمیدونم اَه
+ اسمم جونگ کوکه حالا به من نگو آقا ....
× خیلی خب .... حالا ولم کن برم
+ چرا ، ما تازه میخوایم کارمون رو شروع کنیم ( پوزخند )
داشت میومد نزدیکم و انداختم رو تخت و لبا.سم رو درآورد و روم خیمه زد
× جونگ کوک لط ... لطفا ولم کن ( گریه )
به حرفام توجهی نکردم و شروع کرد به مارک زدن روی گردنم کل گردنم کبود کبود شده بود رفت پایین تر رفت سمت سینه هام و شروع کرد به بازی کردن با اون ها و گازشون میزد یهو اتفاقی ناله ی تحرک کننده ای به سر دادم بهم نگاه کرد سریع لباسشو در آورد و در جا کرد توم و همین طوری تلمبه میزد.... بعد چند راند ازم کشید بیرون زیر دلم بد جوری درد میکرد ... اون مرتیکه حولشو ور داشت و رفت حموم و منم اون وسط داشتم میمردم از درد اومد بیرون و یه قرص کرد تو دهنم
× ای... این چی بود
+ برای اینکه دردت خوب بشه
و رفت .....
که یهو بابام داد زد که باعث شد از ات دور بشم
" پسره آشغال جلوی من یه هر.زه رو میبوسی؟!( داد )
+ اسم اون خواهر زاده هر.زتو رو ات نزار اون جیسو که تا یه پسر میبینه بهش میچسبه( داد ) ات بیا بریم( آروم )
× نه من با تو نمیام
+ گفتم بیا ( عربده )
ات ویو
با این حرفش ترسیدم و باهاش رفتم رفتم تو ماشین ... اون خیلی تند میروند
× آقا لطفا یکم آروم تر ( بغض شدید )
+ خفه شو .... رسیدیم خونه میدونم باهات چیکار کنم ( عربده )
رسیدیم به یه عمارت بزرگ رفتیم توش یهو آقاهه دستم رو گرفت و منو برد تو یه اتاق و در رو قفل کرد
+ خب خب مثل اینکه باید تنبیه شی ( پوزخند عصبی )
× لطفا آقا ولم کن
+ انقدر به من نگو آقا آه این آقا اسم داره
× خب به من چه که اسمتو نمیدونم اَه
+ اسمم جونگ کوکه حالا به من نگو آقا ....
× خیلی خب .... حالا ولم کن برم
+ چرا ، ما تازه میخوایم کارمون رو شروع کنیم ( پوزخند )
داشت میومد نزدیکم و انداختم رو تخت و لبا.سم رو درآورد و روم خیمه زد
× جونگ کوک لط ... لطفا ولم کن ( گریه )
به حرفام توجهی نکردم و شروع کرد به مارک زدن روی گردنم کل گردنم کبود کبود شده بود رفت پایین تر رفت سمت سینه هام و شروع کرد به بازی کردن با اون ها و گازشون میزد یهو اتفاقی ناله ی تحرک کننده ای به سر دادم بهم نگاه کرد سریع لباسشو در آورد و در جا کرد توم و همین طوری تلمبه میزد.... بعد چند راند ازم کشید بیرون زیر دلم بد جوری درد میکرد ... اون مرتیکه حولشو ور داشت و رفت حموم و منم اون وسط داشتم میمردم از درد اومد بیرون و یه قرص کرد تو دهنم
× ای... این چی بود
+ برای اینکه دردت خوب بشه
و رفت .....
۲۳۰
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.