رمان عشق و نفرت

رمان عشق و نفرت


پارت4


جونگ کوک از شرکت برگشت

ات: سلام

جونگ کوک : سلام

جونگ کوک : خب از کجا شروع کنیم

آت: جونگ کوک نه لطفاً 😭🥺

جونگ کوک : باید تاوان پس بدی👿

آت :نهههههه😭😭

جونگ کوک لباسای آت رو دراورد دستاش بست به تخت

آت : نکن جونگ کوک

جونگ کوک لباسای خودش رو هم درآورد

بعد پاهای ات رو خواست باز کنه که آت نزاشت آت خیلی مقاومت کرد بعد نظر جونگ کوک عوض شد

جونگ کوک : باید به جوری دیگه درد بکشی👿

آت: چطوری

جونگ کوک آت رو از سقف آویزان کرد لباسای خودش رو پوشید بعد کمربند آورد همینطور داشت آت رو میزد ات از درد بیهوش شد جونگ کوک بعد ۱۰۰تا ضربه بس کرد دیگه آت هم بغل جونگ کوک خوابش برد که

مایل به پارت بعد هستین توی کامنتا بگین
دیدگاه ها (۳)

خب بچه ها می خوام رمان عشق و نفرت رو ادامه بدم کلا شاید20 پا...

ارمان عشق و نفرت پارت 5صبح شد آت خیلی درد داشت کوک رفت غذا پ...

رمان عشق و نفرتپارت۳با هر قدمی که جونگ کوک میومد جلو ات میرف...

رمان عشق و نفرت پارت ۲جونگ کوک آت رو بغل کرد و گذاشتش توی ما...

رمان عشق و نفرت جنبه ندارید لطفاً نخونیدپارت۸ویو ات : ما رفت...

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط