پارت

پارت ۲۲

شوکای.. نه فقط مثل تو خل چل نیستم

ژان .. فقط از اینجا آزاد بشم

ییبو .. تو اول به فکر این باش که ما تورو نکشیم بعد حرف اضافه بزن

چنگ.. حالا میخوایی با ما چیکار کنی

شوکای .. به نکته خوبی اشاره کردی

ییبو.. بیارینش تو
بعدلی هن پسر عمویه چنگ دستگیر کرده بود آورد

چنگ.. چطور جرئت کردی ولش کنید

ییبو ..تا جایی که میدونم پسرعموت خیلی برات اهمیت داره

ژان ..میخوایی با این دهن مارو ببندی

شوکای ..هم اره هم نه

ییبو.. از این به بعد پسر عموت گروگان ماست اگه حتا یه لحظه به حرف ما گوش نکنید یا بخوایی در مورد حرف های دیشب ما به کسی چیزی بگی پسرعموت میمیره

ژان . بستگی داره بخوایی چه کار هایی برای شما انجام بدیم

ییبو ..اینو به موقع برای شما توضیح میدم

چنگ.. باشه هر کاری بخوایی برای شما میکنم

ییبو.. آفرین دختر خوب تو چی ژان

ژان .. فکرامو بکنم

شوکای.. فکری نیومده یا به حرف ما گوش میدی یا همین جا میمیری

ژان .. باشه نیازی به خشونت نیست تو فکرش گفت تو اولین فرصت انتقام میگیرم

ییبو ..پس حالا شماها جزو افراد ما هستین که هر کاری بخواییم برامون میکنید
دیدگاه ها (۰)

پارت۲۳چینیونگ و لوسی برای لیژان تله گزاشتن که یه طناب که تاک...

پارت ۲۳روز بعد همه به کلاس ها حضورداشتن همه یه معلم ها از جم...

پارت۲۱ییبو..خودتو نزن به اون راه خودم میدونم که تو کشور مسخر...

پارت۲۰ژان سریع رفت به اقامتگا تا به خواهر و برادرش بگه همه چ...

p81جنگ هنوز ادامه داشت در سلیب اتش خسارت های زیادی ب انها وا...

p..91ییبو خودشو جمع جور کرد میخواست به دنبال شن بره باید اون...

p..90همگی قدرتشونو گزاشته بودن وداشتن ییبو مهرموم میکردن دین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط