تکپارتی😐✨️
تکپارتی😐✨️
وقتی باهم میرین رستوران🍗🍭
نامجون ☆
ویو نامجون[صندلی کشیدم عقب خیلی خوشگل شده بود نمیدونستم چیکار کنم
حواسم نبود نزدیک بود بیوفتم😂]
ویکتوریا(تو)
ویو ویکتوریا[خیلی جنتلمن ب نظر میرسید
ک یهو نزدیک بود بیوفته تمام سعیمو کردم ک جلوی خندمو بگیرم]
نامجون گفت♡
خانم ویکتوریا خیلی زیبا ب نظر میرسید😉
ویو نامجون [داشتم ازش تعریف میکردم ک دستم خوردب چنگال و چنگال افتاد]
ویکتوریا گفت
میخوام باهاتون راحت تر صحبت کنم😊
لازم نیس منو خانم صدا کنید همون ویکتوریا خوبه✨️
ویو ویکتوریا[خیلی دست و پا چلفتی ب نظر میومد ولی مهربون و مودب بود دوست داشتم بیشتر باهاش آشنا شم💗]
نامجون گفت اهاباشه خانوم ویکتوریا نه یعنی ویکتوریا😂
ویو ویکتوریا
]داشتیم باهم آشنا میشدیم ک یهو بهم ی گل رز قرمز داد و خیلی خوشحالم کرد🥰]
ویو نامجون[فک کنم عاشقش شدم💗]
تکپارتی#سناریو#فیک
وقتی باهم میرین رستوران🍗🍭
نامجون ☆
ویو نامجون[صندلی کشیدم عقب خیلی خوشگل شده بود نمیدونستم چیکار کنم
حواسم نبود نزدیک بود بیوفتم😂]
ویکتوریا(تو)
ویو ویکتوریا[خیلی جنتلمن ب نظر میرسید
ک یهو نزدیک بود بیوفته تمام سعیمو کردم ک جلوی خندمو بگیرم]
نامجون گفت♡
خانم ویکتوریا خیلی زیبا ب نظر میرسید😉
ویو نامجون [داشتم ازش تعریف میکردم ک دستم خوردب چنگال و چنگال افتاد]
ویکتوریا گفت
میخوام باهاتون راحت تر صحبت کنم😊
لازم نیس منو خانم صدا کنید همون ویکتوریا خوبه✨️
ویو ویکتوریا[خیلی دست و پا چلفتی ب نظر میومد ولی مهربون و مودب بود دوست داشتم بیشتر باهاش آشنا شم💗]
نامجون گفت اهاباشه خانوم ویکتوریا نه یعنی ویکتوریا😂
ویو ویکتوریا
]داشتیم باهم آشنا میشدیم ک یهو بهم ی گل رز قرمز داد و خیلی خوشحالم کرد🥰]
ویو نامجون[فک کنم عاشقش شدم💗]
تکپارتی#سناریو#فیک
۶.۶k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.