اهوی من
اهوی من
پارت ۳۳
اراد:اهو من اگه ازت درخواستی بکنم مخالفت نمکنی؟
اهو:اون درخواست چی باشه اگه بدباشه نه
اراد:بد نیست اگه این کارو انجام ندیم تو جونت در خطره
اهو چشم هاشو درشت میکنه به اراد خیره میشه
اهو:مگه چی درخواستی هاا
اراد:اینک بچه بیاریم
اهو:خندید ایسگاه گرفتی مارو اراد حوصله این جوک هارو ندارم لطفا بخواب
اراد:جوک نگفتم توباید باردار بشی
اهو بلند شد
اهو:الان فهمیدم تو باهام ازدواج کردی منو به یک بهانه ای اوردی اینجا بعدشم میخوای از من بچه میخوای بعد ک بچه به دنیا بیاد منو پرت میکنی بیرونن
نه اراد دیگ من دیگ نمخوام اینجا باشم میخوام برم
اراد بلند میش میزنه تو گوش اهو
اراد:من هیچ وقت از این فکر هایی کثیف نکردم الان ک میگم بچه دار بشیم برای من نیست برای جون تو الانم فقط بخاطر اینک دوست داشتم بهت گفتم واگرنه میتونستم اینک بهت بگم حاملت کنم الانم با حرف هایی ک زدی باید کاری رو کنم ک نمخواستم
اهو رو پرت میکنه رو تخت دست پاهاشو با طناب میبینده (بعدشمک خودتون میدونید)
(فلش فردا)
(اهو)
صبح شد از خواب بلند شدم امدم از بغل اراد بیام بیرون شکمم تیر کشید و همونجا یاد دیشب افتادم اشک هام شروع به ریختن کردن به قیافه اراد نگاه کردم ازش بدم میومد اون به من تجاوز کرد و بعدشم ک باردار همنجوری داشتم گریه میکردم ک اراد چشم هاشو باز کرد دستشو زیر چونم گذاشت سرمو بلند کرد چشم تو چشم شده بودیم.......
پارت ۳۳
اراد:اهو من اگه ازت درخواستی بکنم مخالفت نمکنی؟
اهو:اون درخواست چی باشه اگه بدباشه نه
اراد:بد نیست اگه این کارو انجام ندیم تو جونت در خطره
اهو چشم هاشو درشت میکنه به اراد خیره میشه
اهو:مگه چی درخواستی هاا
اراد:اینک بچه بیاریم
اهو:خندید ایسگاه گرفتی مارو اراد حوصله این جوک هارو ندارم لطفا بخواب
اراد:جوک نگفتم توباید باردار بشی
اهو بلند شد
اهو:الان فهمیدم تو باهام ازدواج کردی منو به یک بهانه ای اوردی اینجا بعدشم میخوای از من بچه میخوای بعد ک بچه به دنیا بیاد منو پرت میکنی بیرونن
نه اراد دیگ من دیگ نمخوام اینجا باشم میخوام برم
اراد بلند میش میزنه تو گوش اهو
اراد:من هیچ وقت از این فکر هایی کثیف نکردم الان ک میگم بچه دار بشیم برای من نیست برای جون تو الانم فقط بخاطر اینک دوست داشتم بهت گفتم واگرنه میتونستم اینک بهت بگم حاملت کنم الانم با حرف هایی ک زدی باید کاری رو کنم ک نمخواستم
اهو رو پرت میکنه رو تخت دست پاهاشو با طناب میبینده (بعدشمک خودتون میدونید)
(فلش فردا)
(اهو)
صبح شد از خواب بلند شدم امدم از بغل اراد بیام بیرون شکمم تیر کشید و همونجا یاد دیشب افتادم اشک هام شروع به ریختن کردن به قیافه اراد نگاه کردم ازش بدم میومد اون به من تجاوز کرد و بعدشم ک باردار همنجوری داشتم گریه میکردم ک اراد چشم هاشو باز کرد دستشو زیر چونم گذاشت سرمو بلند کرد چشم تو چشم شده بودیم.......
۳.۱k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.