نمیدونم چرا میخوام پارت بدم همش
نمیدونم چرا میخوام پارت بدم همش
......... .................
پارت ۶.۷
خون تلخ 🥀 شیرین 🌹
ا/ت ویو
نمیدونم چرا یک هو اقا ی جئون خوابش
وای شبیه بانی ها هستش ولی بگذریم از این
که لیسا چی شد رفتم سمت اتاق و در زدم
گفت. بیا تو
رفتم و دیدم داره گریه میکنه
گفتم. چیشده
گفت. ا/ت میشه باهات راحت باشم
گفتم. اره
گفت. ات من ۱۲ سال بیش وقتی ۱۱۸ سالم بود عاشق یک مرد شدم اسم مرده کیم
تیونگ هست پدر مادرم نمیزاشتن باهاش
ازدواج کنم برای همین فرار کردیم اینگیلیسی
من بعد ۱ ماه باردار شدم میخواستم
که بهش بگم که فهمیدم داره بهم خیانت میکنه من الان دخترم لیانا ۱۱۲ جدا از این مرد زندگی میکنه
.........
پارت ۷
اما ما فقط بخاطر دخترمون طلاق نگرفتیم
اما من دیگه میخوام طلاق بگیرم
تا زندگیم رو بهتر کنم دیگه نمیتونم
وقتی زندگی لیسا رو شنیدم ناراحت شدم از این که این طوری زندگی کرده
زنگ در خورد لیسا اشک هاش رو پاک کرد
رفت پایین دیدم یک دختر بود گفتم. لابد
دختر لیسا هستش رفت بقل کوک گفت.
دایی جون
لیسا ویو
لیانا رفت بقل کوک گفت.
دایی جون
کوک بلند شد بقلش کرد
گفت. سلام کوچولو
لیانا گفت.
دایی من کوچولو نیستم دیگه ۱۱۲ سالمه
فردا تولدمه
من یک هو شکه شدم فردا من قراره طلاق بگیرم وایییییی
لیانا گفت. مامانی خوبی
گفتم خوبم
شرط.
۴ تا فالو
۲۰ تا لایک
۲۵ تا کامنت
بای
......... .................
پارت ۶.۷
خون تلخ 🥀 شیرین 🌹
ا/ت ویو
نمیدونم چرا یک هو اقا ی جئون خوابش
وای شبیه بانی ها هستش ولی بگذریم از این
که لیسا چی شد رفتم سمت اتاق و در زدم
گفت. بیا تو
رفتم و دیدم داره گریه میکنه
گفتم. چیشده
گفت. ا/ت میشه باهات راحت باشم
گفتم. اره
گفت. ات من ۱۲ سال بیش وقتی ۱۱۸ سالم بود عاشق یک مرد شدم اسم مرده کیم
تیونگ هست پدر مادرم نمیزاشتن باهاش
ازدواج کنم برای همین فرار کردیم اینگیلیسی
من بعد ۱ ماه باردار شدم میخواستم
که بهش بگم که فهمیدم داره بهم خیانت میکنه من الان دخترم لیانا ۱۱۲ جدا از این مرد زندگی میکنه
.........
پارت ۷
اما ما فقط بخاطر دخترمون طلاق نگرفتیم
اما من دیگه میخوام طلاق بگیرم
تا زندگیم رو بهتر کنم دیگه نمیتونم
وقتی زندگی لیسا رو شنیدم ناراحت شدم از این که این طوری زندگی کرده
زنگ در خورد لیسا اشک هاش رو پاک کرد
رفت پایین دیدم یک دختر بود گفتم. لابد
دختر لیسا هستش رفت بقل کوک گفت.
دایی جون
لیسا ویو
لیانا رفت بقل کوک گفت.
دایی جون
کوک بلند شد بقلش کرد
گفت. سلام کوچولو
لیانا گفت.
دایی من کوچولو نیستم دیگه ۱۱۲ سالمه
فردا تولدمه
من یک هو شکه شدم فردا من قراره طلاق بگیرم وایییییی
لیانا گفت. مامانی خوبی
گفتم خوبم
شرط.
۴ تا فالو
۲۰ تا لایک
۲۵ تا کامنت
بای
۳.۴k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.