چندشاتیجین
چندشاتیجین
Part 5
باورم نمیشه.. یعنی.. حسم متقابل بود؟
اونمعاشقمه؟
با خوشحالی برگه رو روی زمینانداخت و با سرعت از اتاق بیرون رفت...
با عجله رو به کارکن ها کرد وگفت
- آقای کیم کجاست؟
-خانم پارکچیشده؟؟
-میگمکجاست
-داخل اتاقشون
ات سریع به سمت اتاق رفت و در زد
- بیا تو
ات وارد شد
سریع به سمت جین رفت و محکم بغلش کرد
-چرا زودتر بهمنگفتی؟
-چی؟
پسر تعجب کرد
-عاشقتم.. بیشتر از هرچیزی.. اگر میدونستم تو هم دوستم داری زودتر میومدم
- تو.. جدی هستی؟
- شوخی دارم؟ تازه.. کادو هات خیلی زیبا بود
-مثل روی ماه تو
ات لبخند زد
پسر به سمت دختر خم شد و بوسه ای بر پیشانی او زد
the end.
Part 5
باورم نمیشه.. یعنی.. حسم متقابل بود؟
اونمعاشقمه؟
با خوشحالی برگه رو روی زمینانداخت و با سرعت از اتاق بیرون رفت...
با عجله رو به کارکن ها کرد وگفت
- آقای کیم کجاست؟
-خانم پارکچیشده؟؟
-میگمکجاست
-داخل اتاقشون
ات سریع به سمت اتاق رفت و در زد
- بیا تو
ات وارد شد
سریع به سمت جین رفت و محکم بغلش کرد
-چرا زودتر بهمنگفتی؟
-چی؟
پسر تعجب کرد
-عاشقتم.. بیشتر از هرچیزی.. اگر میدونستم تو هم دوستم داری زودتر میومدم
- تو.. جدی هستی؟
- شوخی دارم؟ تازه.. کادو هات خیلی زیبا بود
-مثل روی ماه تو
ات لبخند زد
پسر به سمت دختر خم شد و بوسه ای بر پیشانی او زد
the end.
- ۱۸.۶k
- ۳۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط