عنوانخود کرده را تدبیر نیست

عنوان📃:خود کرده را تدبیر نیست
پارت𝟾
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
م ج:خب فکر کنم تو عروس جدید مایی من مامان جیمین هستم
یهو ایزول از پشتم اومد بیرون
_:سلام منم ایزول هستم خواهر ات
الا: خانوادگی اومدن نابودمون کنن
خ ج:تو یکی از نابودی حرف نزن که نابودمون کردی
الا:چطور جرعت کردی
خ ج:آن اینو ولش کن دیونست مارینا هستم خواهر جیمین
:خوشبختم
خ ج:همچنین و شما ایزول از آشنایی با شما هم خوشبختم
_:همچنین مارینا
م ج:خب بفرمایید تو
(رفتن داخل)
ته ته:هوی جیمینااا به به چه خانمای خوشگلی جیمین رفتی تو کارشا(چشمک)
×:خفه شو ته
ته ته: خب معرفی نکردی
الا: همسرشون و خواهر همسرشون
ته ته: جیمین دهنت سرویس بابای این پدرسگ قراره بیاد
الا:من پدرسگمم؟(با لحنی عصبی)
من ج:شما به عمو مین سو میگید سگ؟میدونید باباتون بشنوه چیکار می‌کنه
×:ته بسه دیگه میخوای دوباره شر درست کنه منو ات میریم بخوابیم
_:من چی
×:ته یه اتاق به این بده
ته ته: باشه بیا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ویو ایزول ــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفتم دنبالش رسیدیم به یه اتاق کلیدشو بهم داد که گفتم _:ممنون راستی اسمت چیه
چسباندن به دیوار و گفت
ته ته:دوست داری فامیلمو روت بزارم
_:برو بابا یه اسم پرسیدم
داشتم میرفتم توی اتاق که یهو دستمو کشید
ته ته:تهیونگ هستم ته صدام کن و شما
_:ایزول هستم
❤️✨حمایتت؟