خون آشام من
خون آشام من
My vampire 🦇
part17
ویو ات
داشتیم دو تایی اتاق رو تمیز میکردیم که یهو چند تا عکس روی میز دیدم برداشتم بهشون نگاه کردم به نظر میرسید جیمین و خانواده اش هستند ولی چرا اینجا نیستن چرا اون تنهاست یه دفترچه هم پیدا کردم برداشتم یهو در باز شد سریع گذاشتم تو جیبم
..
جیمین: خب چه کردین
ات: مرتیکه غول تمیز کردیم
جیمین: آفرین کوچولو
ات: کثافت عن چقدر هم چندشی
جیمین : چقدر هم فوش میدی تو
ات : خوب میکنم اونجوری نگام نکن مال باباتو نخوردم
جیمین: باشه باشه میتونی بری
ات : واقعاً میتونیم بریم بیرون
جیمین: نه من منظورم اتاق بود
ات : کثافت زدی تو ذوقم
..
یهو آروم آروم نزدیکم شد دستشو کشید رو گونم دستاش خیلی سرد بود یه تاری از موهامو داد پشت گوشم تو چشاش زل زدم
..
جیمین: حیف خیلی خوشگلی
ات: چیکار میکنی پفیوز بهم دست نزن
جیمین: عه بس کن دیگه
ات : میدونم میدونم عاشقمی ولی نباید بهم اینقدر دست بزنی
جیمین: کی گفته من اصلا تو رو دوست ندارم
ات : وای خدا خب به عنم که دوسم نداری
جیمین: چقدر راحتی
ات : من حروف رو پرت میکنم بیرون مثل بعضی تو شکمم نمیزارم بمونه
جیمین: با منی
ات : نه با تو کی بود
جیمین: خب الان میتونی بری کل عمارت رو تمیز کنی
ات : چی چی
جیمین: شب مهمون میاد
ات : کدوم خری
جیمین: بیتربیت آبجیم میاد و دختر عموم
ات: چی
جیمین: همین که شنیدی
ات: لارا بیا بریم
لارا : بریم
..
رفتیم پایین کل عمارتو تمیز کردیم یه غذا درست کردم روی مبل دراز کشیدم چشامو بستم
..
ات : پسره ی پفیوز کثافت چندش انگار خدمتکارش چیزی هستم مرتیکه ی خر
ادامه دارد...
My vampire 🦇
part17
ویو ات
داشتیم دو تایی اتاق رو تمیز میکردیم که یهو چند تا عکس روی میز دیدم برداشتم بهشون نگاه کردم به نظر میرسید جیمین و خانواده اش هستند ولی چرا اینجا نیستن چرا اون تنهاست یه دفترچه هم پیدا کردم برداشتم یهو در باز شد سریع گذاشتم تو جیبم
..
جیمین: خب چه کردین
ات: مرتیکه غول تمیز کردیم
جیمین: آفرین کوچولو
ات: کثافت عن چقدر هم چندشی
جیمین : چقدر هم فوش میدی تو
ات : خوب میکنم اونجوری نگام نکن مال باباتو نخوردم
جیمین: باشه باشه میتونی بری
ات : واقعاً میتونیم بریم بیرون
جیمین: نه من منظورم اتاق بود
ات : کثافت زدی تو ذوقم
..
یهو آروم آروم نزدیکم شد دستشو کشید رو گونم دستاش خیلی سرد بود یه تاری از موهامو داد پشت گوشم تو چشاش زل زدم
..
جیمین: حیف خیلی خوشگلی
ات: چیکار میکنی پفیوز بهم دست نزن
جیمین: عه بس کن دیگه
ات : میدونم میدونم عاشقمی ولی نباید بهم اینقدر دست بزنی
جیمین: کی گفته من اصلا تو رو دوست ندارم
ات : وای خدا خب به عنم که دوسم نداری
جیمین: چقدر راحتی
ات : من حروف رو پرت میکنم بیرون مثل بعضی تو شکمم نمیزارم بمونه
جیمین: با منی
ات : نه با تو کی بود
جیمین: خب الان میتونی بری کل عمارت رو تمیز کنی
ات : چی چی
جیمین: شب مهمون میاد
ات : کدوم خری
جیمین: بیتربیت آبجیم میاد و دختر عموم
ات: چی
جیمین: همین که شنیدی
ات: لارا بیا بریم
لارا : بریم
..
رفتیم پایین کل عمارتو تمیز کردیم یه غذا درست کردم روی مبل دراز کشیدم چشامو بستم
..
ات : پسره ی پفیوز کثافت چندش انگار خدمتکارش چیزی هستم مرتیکه ی خر
ادامه دارد...
- ۱۱.۹k
- ۱۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط