یکی باید باشد توی زندگی ، که فقط باشد.
یکی باید باشد توی زندگی، که فقط باشد.
ببینمش، با دیدنش لبخند بزنم، بخاطرش باشم و زیبا باشم ...
یکی باید باشد که فکرم را به خودش مشغول کند، که اینقدر به خودم گیر ندهم، که اینقدر خودم را زیر ذرهبین نگذارم، اینقدر خودم را جراحی نکنم!
وقتی دید زانو بغل گرفتهام نگاهی آرام به من بیاندازد، بگوید: دفترچهام را ندیدهای؟ از صبح نمیدانم کجا قایم شده..
مرا بفرستد دنبال دفترچهای که لای کتابش قایم کرده، تا سرم گرم شود، تا اینقدر نسبت به خودم بی رحم نباشم
تا یادم برود که هیچکس در زندگیم مرا مثل خودم شکنجه نمیدهد!
یکی باید باشد که رنگ سبــز را دوست داشته باشد، اهل خلوت کردن باشد، اهل سکوت باشد، اما باشد
یکی باید باشد، که فقط باشم برایش
مرا که میبیند لبخند بزند، روبرویم بنشیند، استکان چای را توی دستش نگه دارد، چشمهایم رنگ چای را دنبال کند تا لبهای ساکت او
نگوید امروز چقدر گیر دادی به خودت
به رویم نیاورد که موهایم دارد سفید میشود
نگوید این همه سال که زندگی کردی کجا را گرفتی..!!
بگوید غروب را در کجا ببینیم؟
یکی باید باشد که هر چند وقت به من یادآوری کند آرزوهایم را
یکی باید باشد، چنگال را در هندوانه فرو کند، بلندش کند، به طرف من بگیرد و بپرسد راستی، آرزوی بعدی چیست؟
یکی باید باشد که نگاهش که میکنم، آرزو کنم آرزویی نکنم که در آن تنها باشم!
یکی باید شکل آرزوهایم را عوض کند...
ببینمش، با دیدنش لبخند بزنم، بخاطرش باشم و زیبا باشم ...
یکی باید باشد که فکرم را به خودش مشغول کند، که اینقدر به خودم گیر ندهم، که اینقدر خودم را زیر ذرهبین نگذارم، اینقدر خودم را جراحی نکنم!
وقتی دید زانو بغل گرفتهام نگاهی آرام به من بیاندازد، بگوید: دفترچهام را ندیدهای؟ از صبح نمیدانم کجا قایم شده..
مرا بفرستد دنبال دفترچهای که لای کتابش قایم کرده، تا سرم گرم شود، تا اینقدر نسبت به خودم بی رحم نباشم
تا یادم برود که هیچکس در زندگیم مرا مثل خودم شکنجه نمیدهد!
یکی باید باشد که رنگ سبــز را دوست داشته باشد، اهل خلوت کردن باشد، اهل سکوت باشد، اما باشد
یکی باید باشد، که فقط باشم برایش
مرا که میبیند لبخند بزند، روبرویم بنشیند، استکان چای را توی دستش نگه دارد، چشمهایم رنگ چای را دنبال کند تا لبهای ساکت او
نگوید امروز چقدر گیر دادی به خودت
به رویم نیاورد که موهایم دارد سفید میشود
نگوید این همه سال که زندگی کردی کجا را گرفتی..!!
بگوید غروب را در کجا ببینیم؟
یکی باید باشد که هر چند وقت به من یادآوری کند آرزوهایم را
یکی باید باشد، چنگال را در هندوانه فرو کند، بلندش کند، به طرف من بگیرد و بپرسد راستی، آرزوی بعدی چیست؟
یکی باید باشد که نگاهش که میکنم، آرزو کنم آرزویی نکنم که در آن تنها باشم!
یکی باید شکل آرزوهایم را عوض کند...
۹۳۹
۲۱ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.