فیک چرا تو

#فیک: چرا تو؟
        پارت شصت و نه☆
یونا: یه چیزی میتونم ازتون بخام؟
<لِئو به یونا اشاره میکنه که بره>
رئیس: هوم بگو کیوت خانم.... فک کنم این آخرین دیدارمونه
یونا: الان من مال لِئو شدم درسته؟
رئیس: اره خب؟ مشکلی داری؟ نمیخوایش؟
یونا: میخامشــ...... پس نمیشه بزاری بام بیاد؟*مظلوم کردن*
رئیس: چه سریع! واقعا همچین آدمیو میخای؟  یکوچولو دیـ...
یونا: ر... راستش نمیتونم.... نـ... نمیتونم واسه اینکه*خجالت کشیده*میخوام همین الان باهاش یه شب پر شور و حرارت داشته باشم*چشم بسته*
رئیس:*خنده*اوووو لِئو مث اینکه عاشقت شده..... راستی مگه نگفتی دوس پسر داری؟
یونا: فک نمیکردم لِئو ازش جذاب تر باشه... رئیس اجازه بده برم باهاش
رئیس: هوففف!
لِئو: خانم فعلا برین مـ... من میام برو سریعتر*عصبانی*
رئیس: لِئو... اینجور نباش اون میخوادت اونم خیلی زیاد از چشماش میشه خوند
لِئو: جدی؟ پس از چشمای من چی میخونی؟
رئیس: هوممم فک کنم نفرت*پوزخند*
<با پا لِئو میزنه رو سر لِئو>
یونا: ر... رئیس چی... چیکار میکنین
رئیس: خفه شو... لِئو واقعا چه فکری کردی هوم؟ قرار داد میبندی بعدم پول میخوریو در میری؟ این نشد کار که...... شغلم داره به فنا میره... دخترا دیه نمیان طرفم بیا پیشم کار کن پو..
لِئو: من از همون اولشم گفتم به طور موبت پیشت کار میکنم.... دخترا نمیان سمتت تقصیر منه! بعدشم از کی تاحالا حرمسرا راه انداختن شد کار؟
رئیس: خفه شوووو*عصبانی*تو حتی موقع کارم حذف گوش نمیدادی سرکش بودی...
دیدگاه ها (۳)

#فیک: چرا تو؟         پارت هفتاد☆ <یونا هنگیده> لِئو: من دان...

#فیک: چرا تو؟         پارت هفتاد و یک☆ رئیس: آره.... میخام ب...

#فیک: چرا تو؟         پارت شصت و هشت☆ یونا: لِئو مگه چیکار ک...

#فیک: چرا تو؟         پارت شصت و هفت☆ یونا: ولم کنین.... دست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط