من موندم و عشق قدیمیم که اگه هرچی بیشتر میموندم علاقم بهش

من موندم و عشق قدیمیم که اگه هرچی بیشتر میموندم علاقم بهش بیشتر میشدم....ناخواسته بغلش کردم و سرمو گذاشتم رو سینش....و اجازه دادم اشکام بریزن......
۱۰ دقیقه گذشت و احساس کردم یه چیزی داره موهامو نوازش میکنه.....
به خودم اومدم و فهمیدم بیدار شده....
+بیا بریم....
و رفتم بیرون.......
منیجر:اینجا هرکسی میتونه با هرکسی که دوست داشت کلبه شو برداره .....
+تا دیدم جینو و چانی رفتن طرف عشقققاشون...تصمیم گرفتم با تهیونگ بردارم.....
......
کلیدو انداختم و رفتم داخل.....
خونه از چوب ساخته شده بود و خیلی بلمزه و کوچیک بود... و حتی تختش هم تو پذیرایی بود...‌..
_ساک هامونو گذاشتیم جلوی در و من رفتم طرف آشپزخونه....
یه کم آب خوردم و رفتم دستشویی....(🥲)
اومدم بیرون و لباسامو عوض کردم یه نیم تنه و شلوارک پوشیدم.....
دیدم ته رو مبل خوابش برده.....
دستمو گذاشتم رو سرش و دیدم داغه.....
+ته بلند شو....
بلند شد و شروع کردم لباساشو در آوردم .....
+ببینم...شلوارک آوردی؟
_تو ساک قرمزه.....
سعی کردم خجالتو بزارم کنار...
شلوارشو در آوردم و شلوارکو پاش کردم....

ته داری میسوزی!
_مهم نیست....
+ته چشمات قرمز...
_ولم کن میخوام بخوابم!
+باشه....
و رفتم تو آشپزخونه....
همه چی توش بود...
تصمیم گرفتم براش سوپ درست کنم.....
یه چیزایی بلد بودم...
اول رفتم سراغ کیفم یه قرص برداشتم....
+تهیونگ؟
_......
+میشه اینو بخوری؟ خوب میشی....
_‌....
قرصو گرفت و بدون هیچ حرفی قورتش داد.....
.....۱ ساعت بعد......
+ته؟
بیدار شو اینو بخور.....
+تهیونگ؟ساعت ۴ عه....پاشو.....بخوابی بدتر میشی....
بلند شد و نشست....
به نظر بهتر شده بود...
به سوپ نگاه کرد و گفت....
_هه...نمیخورم....
نمیخواد دلت به من بسوزه.....
بهتره بری....
دیدگاه ها (۰)

دلم خیلی شکست....سینی رو برداشتم....بغض کردم و لبامو غنچه کر...

@اوهوم......پاشدیم و رفتیم....با هم حرف میزدیم....اون درباره...

..۳ساعت بعد....دیدم هوا روشن روشنه و منم یچیزی رو محکم بغل ک...

به من نگاه کن....÷هیچی فقط....جیمین زنگ زد و گفت فردا بریم ج...

{مافیای من}{پارت ۱۰}باشه عشقم بخواب کوک ویو همین طور مونده ب...

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط