پارت ۲
پارت ۲
وقتی خواهرشی و بیماری قلبی داری
یونا:سلام به همگی من اومدم
نامجون:خوش اومدی
تهیونگ:حالت چطوره
جیهوپ:خوبی
جین:دلم تنگ شده بود برات
شوگا:افرین بهت هر روز موفق تر میشی
جیمین:خبرات که به گوشم میخوره خیلی خوشحال میشم
یونا:ممنونم شما که بهتر از منین
جیهوپ:بیابشین
یونا :اهوم ممنون ...ااا جونگکوک نیست
تهیونگ:اخی خواهر سراغ برادرش و میگیره
یونا*چش قوره*
تهیونگ:باشه بابا نخورم الاناست که برسه اها بیا اومد
جونگکوک:سلام سلام ببخشید دیرشد ترافیک بود
جیمین:اشکالی نداره
تهیونگ:خواهرت کشت خودشو
جونگکوک:اها
جیهوپ:چیزی شده
جونگکوک:نه چیزی نیست
یونا:ااا من برم دستامو بشورم بیا
نامجون:باشه زولبیا
یونا:اهوم
و یونا رفت
تهیونگ:چت شده چرا اینجوری رفتار کردی جلوی یونا
جین:اون دختر انقدر تورو دوست داره تو چت شده
جونگکوک:راستش من احساس بدی دارم نسبت به یونا احساس میکنم داره از من سواستفاده میکنه و بخاطر معروفیت بیشتر میخواد بامن باشه
جیهوپ:چطور میتونی همچین حرفی بزنی ها(عصبی)
نامجون:جونگکوک هیچ هم اینطور نیست
که یونا همه حرفارو شنید و سریع اومد پیششون و طوری رفتار گرد که انگاری چیزی نشده ولی
یونا:ااا ببخشید من باید برم
جیهوپ:چی چرا
یونا:بهم زنگ زدن یه سری کارا دارم باید برگردم خونه و به کارام برسم ببخشید
جیمین:اها خب راحت باش
یونا:ببخشید من میرم دیگه(اینجا اینجادیگه خیلی بغض کرده بود داشت میترکیدبغضش)
و از اون محل خارج شد
شوگا:نکنه شنیده باشه
جیمین:جونگکوک اگه شنیده باشه چی
نامجون:جونگکوک واقعا ازت انتظار نداشتم
جیهوپ:نه نه نکنه که
جونگکوک:چی نکنه جیهوپ
جیهوپ:یونا یونااا نه نمیتونم بگم اون ازم قول گرفت که به کسی نگم
نامجون:جیهوپ بگو چی شده
جیهوپ :گفت به کسی نگم و نمیگم ولی جونگکوک کاره تو خیلی بده
و جیهوپ هم با عصبانیت اونجارو ترک کرد
..............
وقتی خواهرشی و بیماری قلبی داری
یونا:سلام به همگی من اومدم
نامجون:خوش اومدی
تهیونگ:حالت چطوره
جیهوپ:خوبی
جین:دلم تنگ شده بود برات
شوگا:افرین بهت هر روز موفق تر میشی
جیمین:خبرات که به گوشم میخوره خیلی خوشحال میشم
یونا:ممنونم شما که بهتر از منین
جیهوپ:بیابشین
یونا :اهوم ممنون ...ااا جونگکوک نیست
تهیونگ:اخی خواهر سراغ برادرش و میگیره
یونا*چش قوره*
تهیونگ:باشه بابا نخورم الاناست که برسه اها بیا اومد
جونگکوک:سلام سلام ببخشید دیرشد ترافیک بود
جیمین:اشکالی نداره
تهیونگ:خواهرت کشت خودشو
جونگکوک:اها
جیهوپ:چیزی شده
جونگکوک:نه چیزی نیست
یونا:ااا من برم دستامو بشورم بیا
نامجون:باشه زولبیا
یونا:اهوم
و یونا رفت
تهیونگ:چت شده چرا اینجوری رفتار کردی جلوی یونا
جین:اون دختر انقدر تورو دوست داره تو چت شده
جونگکوک:راستش من احساس بدی دارم نسبت به یونا احساس میکنم داره از من سواستفاده میکنه و بخاطر معروفیت بیشتر میخواد بامن باشه
جیهوپ:چطور میتونی همچین حرفی بزنی ها(عصبی)
نامجون:جونگکوک هیچ هم اینطور نیست
که یونا همه حرفارو شنید و سریع اومد پیششون و طوری رفتار گرد که انگاری چیزی نشده ولی
یونا:ااا ببخشید من باید برم
جیهوپ:چی چرا
یونا:بهم زنگ زدن یه سری کارا دارم باید برگردم خونه و به کارام برسم ببخشید
جیمین:اها خب راحت باش
یونا:ببخشید من میرم دیگه(اینجا اینجادیگه خیلی بغض کرده بود داشت میترکیدبغضش)
و از اون محل خارج شد
شوگا:نکنه شنیده باشه
جیمین:جونگکوک اگه شنیده باشه چی
نامجون:جونگکوک واقعا ازت انتظار نداشتم
جیهوپ:نه نه نکنه که
جونگکوک:چی نکنه جیهوپ
جیهوپ:یونا یونااا نه نمیتونم بگم اون ازم قول گرفت که به کسی نگم
نامجون:جیهوپ بگو چی شده
جیهوپ :گفت به کسی نگم و نمیگم ولی جونگکوک کاره تو خیلی بده
و جیهوپ هم با عصبانیت اونجارو ترک کرد
..............
۳.۸k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.