ناشناسی درون سینه من

ناشناسی درون سینه من
پنجه بر چنگ و رود می‌ساید
همره نغمه‌های موزونش
گوئیا بوی عود می‌آید

آه، باور نمی‌کنم که مرا
با تو پیوستنی چنین باشد
نگه آن دو چشم شور افکن
سوی من گرم و دلنشین باشد

بیگمان زان جهان رویایی
زهره بر من فکنده دیده عشق
می‌نویسم بروی دفتر خویش
جاودان باشی ای سپیده عشق

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
دیدگاه ها (۰)

جمعه‌ها انگار از تقویمِ آدم‌ها جداستساکت و آرام و راکدفارغ ا...

گاهی میانِ خلوتِ جمعیا در انزوای خویشموسیقیِ نگاهِ تو را گوش...

کاش دلخوشی‌ها بسیار بود و جادوی احساسات و عشق، میان تمام آدم...

جُز زَهر بَر نداد گیاهی به کشتِ مادوزخ شد آنچه خواست که باشد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط