☆خب یه توضیح بدم،،، اول ببخشید خیلی وقته نبودم
☆خب یه توضیح بدم،،، اول ببخشید خیلی وقته نبودم
☆میخوام زیر پستا بنویسم از این به بعد چون راحت تر درک میکنید
♡خب میریم برا پارت 3♡
علامت کوک +
علامت جیمین ×
علامت تهیونگ _
+سلام جیمین
×عه سلام کوک چرا پکری؟
+هیچی یه معلم جدید اومده برای کلاسمون خیلی رو مخه
×راجبش از بچه ها شنیدم
میگن سنش کمه و یبار دیدمش،، بهش میخوره مهربون باشه نه مثل معلمای دیگت
+نه اینم رو مخه و خب... 21 سالشه
×چی؟
زیادی جوونه
+اهوم(بی حوصله)
×سعی کن باهاش راه بیای
(زنگ خورد)
×زنگ خورد باید برم
☆ویو کوک☆
(جیمین رفت منم راهمو گرفتم سمت کلاس)
☆ویو تهیونگ☆
(ذهنم درگیر جونگکوک بود که تصمیم گرفتم برم کلاسو شروع کنم،، رفتم تو کلاس)
_ خب بچه ها این زنگو نمیخوام درس بدم،، هرکاری دوست دارید انجام بدید
(همه بچه ها خوشحال شدن و دست زدن)
(یذره گذشت که دیدم کوک بلند شد و داشت میرفت بیرون)
_ کجا میری جونگکوک؟
+ به تو ربطی نداره
_ اینجا کلاس منه پس ربط داره،، خب بگو کجا میری که بزارم بری
+ میخوام برم دستشویی،، اجازه هست؟
_ برو
☆ویو کوک☆
(با بی حوصلگی خواستم بذم بیرون که بهونه ی دستشویی رو اوردم و رفتم سمت دستشویی که جیمینو اونجا دیدم)
× عه کوک چرا بیرونی
+ کلاس خیلی چرت بود
× اهاااا راستی کوک.....
+ چیه
× یه پسره هست... خیلی خوشگله.....
توی کلاسمونو....... تازگیا روش کراش زدم
+ اوههه کی هست حالا این پسر
× اسمش یونگیه..... ولی... نری پیششا
هنوز بهش اعتراف نکردم
+ باش
× من باید برم درسمون مهمه
+ برا ما این زنگ استراحت داده
×خوشبحالتون،، خدافظ
(به جیمین که داشت میرفت نگاه کردم،، رفتم سره کلاس)
☆ویو تهیونگ☆
(اومد تو کلاس و نشست ولی اهمیتی به کسی نداد،، پسر خوشگلی بود، نمیدونم چرا جذبش شده بودم،، ولی قلدر مدرسه بود)
...........
خب بچه هااااااااااا😁
یه سوال دارم ازتون
دوست دارید ویکوک باشت یا کوکوی ؟
☆میخوام زیر پستا بنویسم از این به بعد چون راحت تر درک میکنید
♡خب میریم برا پارت 3♡
علامت کوک +
علامت جیمین ×
علامت تهیونگ _
+سلام جیمین
×عه سلام کوک چرا پکری؟
+هیچی یه معلم جدید اومده برای کلاسمون خیلی رو مخه
×راجبش از بچه ها شنیدم
میگن سنش کمه و یبار دیدمش،، بهش میخوره مهربون باشه نه مثل معلمای دیگت
+نه اینم رو مخه و خب... 21 سالشه
×چی؟
زیادی جوونه
+اهوم(بی حوصله)
×سعی کن باهاش راه بیای
(زنگ خورد)
×زنگ خورد باید برم
☆ویو کوک☆
(جیمین رفت منم راهمو گرفتم سمت کلاس)
☆ویو تهیونگ☆
(ذهنم درگیر جونگکوک بود که تصمیم گرفتم برم کلاسو شروع کنم،، رفتم تو کلاس)
_ خب بچه ها این زنگو نمیخوام درس بدم،، هرکاری دوست دارید انجام بدید
(همه بچه ها خوشحال شدن و دست زدن)
(یذره گذشت که دیدم کوک بلند شد و داشت میرفت بیرون)
_ کجا میری جونگکوک؟
+ به تو ربطی نداره
_ اینجا کلاس منه پس ربط داره،، خب بگو کجا میری که بزارم بری
+ میخوام برم دستشویی،، اجازه هست؟
_ برو
☆ویو کوک☆
(با بی حوصلگی خواستم بذم بیرون که بهونه ی دستشویی رو اوردم و رفتم سمت دستشویی که جیمینو اونجا دیدم)
× عه کوک چرا بیرونی
+ کلاس خیلی چرت بود
× اهاااا راستی کوک.....
+ چیه
× یه پسره هست... خیلی خوشگله.....
توی کلاسمونو....... تازگیا روش کراش زدم
+ اوههه کی هست حالا این پسر
× اسمش یونگیه..... ولی... نری پیششا
هنوز بهش اعتراف نکردم
+ باش
× من باید برم درسمون مهمه
+ برا ما این زنگ استراحت داده
×خوشبحالتون،، خدافظ
(به جیمین که داشت میرفت نگاه کردم،، رفتم سره کلاس)
☆ویو تهیونگ☆
(اومد تو کلاس و نشست ولی اهمیتی به کسی نداد،، پسر خوشگلی بود، نمیدونم چرا جذبش شده بودم،، ولی قلدر مدرسه بود)
...........
خب بچه هااااااااااا😁
یه سوال دارم ازتون
دوست دارید ویکوک باشت یا کوکوی ؟
۴.۹k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.