من تو را هرروز می بینم
من تو را هرروز می بینم
حتی از دورترین فاصله
حتی وقتی دور تا دورِ خودم را
یک دیوار می کشم
تا مبادا عطری ؛ نگاهی ؛ حرفی
مرا یادِ تو بیاندازد
بی خبر از دلی که تقلا می کند
تو را صدا می زند
و مرا دیگر صاحبِ خود نمی داند
من تو را هرروز می خوانم
لا به لایِ کتاب هایِ بی ربطِ درسی
میانِ آگهیِ بازرگانی
میانِ زیرنویس هایِ فیلم هایِ دِرام
تو حتی در چمدان وقتی فکرِ رفتن می کنم
پیدایی
میانِ تمامِ لباس هایم
کنارِ تمامِ دفتر هایم
و قدمهایت در کفش هایم پیداست
حالا تو با چنین حضوری در من
در روزهایم ؛ در لحظه هایم
به راحتی با یک کلام
دستِ روزگار را در دستانِ من می گذاری
تا از من دیوانه ای دورِ گرد بسازد
که نامِ تو را بر تمامِ دیوارهایِ این شهر
حک خواهد کرد
و زیرِ لب تمامِ آوازهایی که روزی در خاطرش
برایِ تو شب به شب با دستِ نوازشگرش
لالایی می خوانده
خواهد خواند
و مردمی که به او به چشمِ یک بیچاره نگاه خواهند کرد بی آنکه بدانند
این دیوانه تمامِ خود را روزی
جا گذاشته
و در عوض یک کلام نصیبش شده :
متاسفم !
#عادل_دانتیسم
حتی از دورترین فاصله
حتی وقتی دور تا دورِ خودم را
یک دیوار می کشم
تا مبادا عطری ؛ نگاهی ؛ حرفی
مرا یادِ تو بیاندازد
بی خبر از دلی که تقلا می کند
تو را صدا می زند
و مرا دیگر صاحبِ خود نمی داند
من تو را هرروز می خوانم
لا به لایِ کتاب هایِ بی ربطِ درسی
میانِ آگهیِ بازرگانی
میانِ زیرنویس هایِ فیلم هایِ دِرام
تو حتی در چمدان وقتی فکرِ رفتن می کنم
پیدایی
میانِ تمامِ لباس هایم
کنارِ تمامِ دفتر هایم
و قدمهایت در کفش هایم پیداست
حالا تو با چنین حضوری در من
در روزهایم ؛ در لحظه هایم
به راحتی با یک کلام
دستِ روزگار را در دستانِ من می گذاری
تا از من دیوانه ای دورِ گرد بسازد
که نامِ تو را بر تمامِ دیوارهایِ این شهر
حک خواهد کرد
و زیرِ لب تمامِ آوازهایی که روزی در خاطرش
برایِ تو شب به شب با دستِ نوازشگرش
لالایی می خوانده
خواهد خواند
و مردمی که به او به چشمِ یک بیچاره نگاه خواهند کرد بی آنکه بدانند
این دیوانه تمامِ خود را روزی
جا گذاشته
و در عوض یک کلام نصیبش شده :
متاسفم !
#عادل_دانتیسم
۱.۷k
۰۵ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.