ارباب مرگبار منپارت
ارباب مرگبار من:پارت ۱۴
از زبان ات
وقتی چشمام رو باز کردم دیدم تو بیمارستانم و یونا هم دقیقا کنارم نشسته و گف
÷وای ات بلاخره بیدار شدی خیلی خوشحالم(ذوق)
-یو..یونا میشه بگی کوک کجاس
÷نگران نباش حالش خوبه
-مطمئنی؟
÷آره بابا
-الان کجاس؟
÷...راستش..کوک..تو..اتاق..عمله
-وای نه کجاش آسیب دیده
÷اونجاش
-😐😑الان بنظرت وقت شوخیه؟
÷نه وقت خوبی نیست بیا ببرمت پیشش
-باشه همین الان میخوام ببینمش
÷بیا
از زبان ات
وقتی وارد اتاق شدم یه جنازه دیدم(جنازه خودتی و جد و آبادت)کوک بود قلبم وایستاد ته و یونا و شوگا و حتی هایول مشکی پوشیده بودن و ناراحت بودن رفتم کنار تخت کوک و کنارش نشستم دستشو گرفتم تو دستم و اشکام سرازیر شد
-وای نه کوک توروخدا بیدار شو
-من بدون تو میمیرم دلم برات تنگ شده برای داد زدنت قربون صدقه رفتنت ، بغل آرامش بخشت
-خواهش میکنم بلند شو گوگولیم(😐)
-دیگه اذیتت نمیکنم هرچی بگی قبول میکنم
-همون لحظه احساس کردم شوگا داره گریه میکنه یه چیزی شبیه گریه و یکم خنده توش بود و از اتاق رف بیرون
-سرم رو گذاشتم رو دست جونگکوک و همینجوری داشتم گریه میکردم
ته:وای پاره بچه ها من دیگه نمیتونم خودمو نگه دارم🤣🤣🤣🤣😆😆😆😆😆🤣🤣🤣😆😆🤣🤣
-یهو همه زدن زیر خنده داشتن از خنده پاره میشدن که کوک چشماش رو باز کرد و گف
+بیب واقعا هرچی بگم قبول میکنی
- پریدم روش
-بیشعوره سگ(خودتیییی)تو زنده ای چرا منو جون به لبم کردی هااااا میدونی چقدر ترسیدممم
از زبان ات
همون موقع کوک از کمرم گرفت و لباشو گذاشت رو لبام و شروع یه بوسه فرانسوی😆
÷فک کنم ما بهتره بریم بیرون دیگههه
×بای دوستان خوش بگذره
هایول:دوستتون دارم گوگولا
-همه از اتاق رفتن بیرون و من کوکو دور کردم از خودم
-خجالت بکش ددی حداقل جلوی اونا نه
+برام فرقی نمیکنه فقط تورو میخام بیب
-وای قربونت بیشم خوشملم
+وای بیب خیلی وقته انجامش ندادم
-تو هنوز کامل خوب نشدی زیاده روی نکن
+زیاده روی نیست بیب نمیتونم تحمل کنم کنارم باشی و هیچ کاری نکنم
-وای ددی میرم هااا
+باشه بیب پیشم بمون امشب قراره بریم اون سفر کاری
-ولی تو هنوز خوب نشدی
از زبان جونگکوک
همون لحظه لباسم رو درآوردم(فقط بالاتنه منحرف نشیددد)و گفتم
+خوبم بیب ببین
-جووون چه بدنی داری ددی
+تحریکم نکن چون برنامه دارم واست، نمیخوام برنامه رو خوابش کنم
-یعنی چه برنامه ای
+پاشو بریم عمارت خودت میفهمی
-دکتر اجازه مرخصی میده بهت
+نده خونش پای خودشه
-یاح یاح یاح
از زبان ات
سوار ماشین شدیم و رسیدم عمارت جونگکوک گف
+بیب من میرم دوش بگیرم تو هم حاضر شو
-باشه ولی لباسام تو خونمه
+نگران نباش گفتم همه وسایلت رو بیارن اینجا وسایلت رو جم کن و حاضر باش از حموم اومدم حاضر میشیم و میریم فرودگاه با بقیه
-باشه ددی
+آفلین کوچولوم
-...
....ادامه دارد....
خوشملام حمایت کنید که پارت بعد خیلی خوبههههه
شرط: ۱۵ لایک و ۵ بازنشر
از زبان ات
وقتی چشمام رو باز کردم دیدم تو بیمارستانم و یونا هم دقیقا کنارم نشسته و گف
÷وای ات بلاخره بیدار شدی خیلی خوشحالم(ذوق)
-یو..یونا میشه بگی کوک کجاس
÷نگران نباش حالش خوبه
-مطمئنی؟
÷آره بابا
-الان کجاس؟
÷...راستش..کوک..تو..اتاق..عمله
-وای نه کجاش آسیب دیده
÷اونجاش
-😐😑الان بنظرت وقت شوخیه؟
÷نه وقت خوبی نیست بیا ببرمت پیشش
-باشه همین الان میخوام ببینمش
÷بیا
از زبان ات
وقتی وارد اتاق شدم یه جنازه دیدم(جنازه خودتی و جد و آبادت)کوک بود قلبم وایستاد ته و یونا و شوگا و حتی هایول مشکی پوشیده بودن و ناراحت بودن رفتم کنار تخت کوک و کنارش نشستم دستشو گرفتم تو دستم و اشکام سرازیر شد
-وای نه کوک توروخدا بیدار شو
-من بدون تو میمیرم دلم برات تنگ شده برای داد زدنت قربون صدقه رفتنت ، بغل آرامش بخشت
-خواهش میکنم بلند شو گوگولیم(😐)
-دیگه اذیتت نمیکنم هرچی بگی قبول میکنم
-همون لحظه احساس کردم شوگا داره گریه میکنه یه چیزی شبیه گریه و یکم خنده توش بود و از اتاق رف بیرون
-سرم رو گذاشتم رو دست جونگکوک و همینجوری داشتم گریه میکردم
ته:وای پاره بچه ها من دیگه نمیتونم خودمو نگه دارم🤣🤣🤣🤣😆😆😆😆😆🤣🤣🤣😆😆🤣🤣
-یهو همه زدن زیر خنده داشتن از خنده پاره میشدن که کوک چشماش رو باز کرد و گف
+بیب واقعا هرچی بگم قبول میکنی
- پریدم روش
-بیشعوره سگ(خودتیییی)تو زنده ای چرا منو جون به لبم کردی هااااا میدونی چقدر ترسیدممم
از زبان ات
همون موقع کوک از کمرم گرفت و لباشو گذاشت رو لبام و شروع یه بوسه فرانسوی😆
÷فک کنم ما بهتره بریم بیرون دیگههه
×بای دوستان خوش بگذره
هایول:دوستتون دارم گوگولا
-همه از اتاق رفتن بیرون و من کوکو دور کردم از خودم
-خجالت بکش ددی حداقل جلوی اونا نه
+برام فرقی نمیکنه فقط تورو میخام بیب
-وای قربونت بیشم خوشملم
+وای بیب خیلی وقته انجامش ندادم
-تو هنوز کامل خوب نشدی زیاده روی نکن
+زیاده روی نیست بیب نمیتونم تحمل کنم کنارم باشی و هیچ کاری نکنم
-وای ددی میرم هااا
+باشه بیب پیشم بمون امشب قراره بریم اون سفر کاری
-ولی تو هنوز خوب نشدی
از زبان جونگکوک
همون لحظه لباسم رو درآوردم(فقط بالاتنه منحرف نشیددد)و گفتم
+خوبم بیب ببین
-جووون چه بدنی داری ددی
+تحریکم نکن چون برنامه دارم واست، نمیخوام برنامه رو خوابش کنم
-یعنی چه برنامه ای
+پاشو بریم عمارت خودت میفهمی
-دکتر اجازه مرخصی میده بهت
+نده خونش پای خودشه
-یاح یاح یاح
از زبان ات
سوار ماشین شدیم و رسیدم عمارت جونگکوک گف
+بیب من میرم دوش بگیرم تو هم حاضر شو
-باشه ولی لباسام تو خونمه
+نگران نباش گفتم همه وسایلت رو بیارن اینجا وسایلت رو جم کن و حاضر باش از حموم اومدم حاضر میشیم و میریم فرودگاه با بقیه
-باشه ددی
+آفلین کوچولوم
-...
....ادامه دارد....
خوشملام حمایت کنید که پارت بعد خیلی خوبههههه
شرط: ۱۵ لایک و ۵ بازنشر
- ۲۲۳
- ۰۶ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط