ارباب مرگبار من پارت
ارباب مرگبار من: پارت ۱۶
از زبان ات
-سوار ماشین هایول شدیم، من کنار دستش نشسته بودم و یونا صندلی عقب ماشین نشسته بود چون کوچیکتره همه آماده بودیم
از زبان کوک
شوگا هیونگ راننده بود و من کنارش و تهیونگ هم صندلی عقب ماشین نشسته بود
$بزنین بریم پسرا
+بریم که بترکونیم
من به هایول از پنجره علامت دادم و هردو هم زمان راه افتادن سرعت هردو ماشین خیلی زیاد بود از گرل ها خیلی جلو بودیم:
$هه..صدرصد میبازن
×من که شک ندارم ما میبریم
از زبان ات
-ای وای دخترا چیکار کنیم..هایول زود باش
هایول:نمیتونم من رانندگیم اندازه شوگا خوب نیست
÷پس چرا شرط گذاشتییییی
-نگه دار
هایول:چرا
-چون میخام من بجات رانندگی کنم
هایول: مطمئنی میتونی
-بابام ۱۰ تا مسابقه ماشین رو اول شده و به منم وقتی کوچیک بودم یادم داده پس نگران نباش
هایول: خیلی خوب باشه ولی نگه نمیدارم چون سرعتشون زیاده و قطعا میبازیم همینجوری جامون رو عوض کنیم
-حله چشاته
÷اما ریسکش بالاست من هنوز جوونم شوهر نکردم بچه دار هم نشدم نمیخام بمیرم
-توجهی نکردیمو موفق شدیم جامون رو عوض کنیم سریع گازشو گرفتم، خیلی سریع به اونا رسیدیم
از زبان کوک
+هیونگ سریعتر دارن بهمون میرسن
$نه بابا...چطوری
×وایسا ببینم..ات داره رانندگی میکنه
از زبان ات
رسیدم کنار ماشین شوگا و کوک رو دیدم چون راننده اونور نشسته بود و درحال رانندگی بود بیشتر کو در دسترس بود(منحرف نشید🤣💅)
-اِ وا چیشد که؟ بهت رسیدم ددی کوک
+جواب این شیرین زبونیاتو میدم حالا واسا و ببین
-میبینیم عمارت شوگا منتظرتم
و گازشو گرفتم و از اونا جلو زدم
از زبان کوک
+هیونگ میتونی جاتو با من عوض کنی
$نخیرم
×کوک بلده دفعه قبلی اون برد میدونی که
$البته با کمک ات
+حالا هرچی
$باشه قبول(جاشونو مثل ات و هایول عوض کردن)
گازشو گرفتم و خیلی تند پیش میرفتم و رسیدم به ات و ازش جلو زدم
+اگه ببرم اونا مطمئنن خیلی حرصشون در میاد
×تا عمارت چقدر راهه هیونگ؟
$ دو دقیقه دیگه
+کارشون ساختست ما بردیم
وقتی رسیدیم به عمارت دیدم ماشین اون جلو وایستاده و همشون بیرون از ماشین، به ماشین تکیه دادن
از زبان ات
- چیشد جناب جئون باختین که..؟
هایول:باختین؟
÷معلومه که باختن
+ات اعصابمو بهم نریز به اندازه کافی عصبی هستم
-ولی طبق شرط هرچی ما بگیم شما باید گوش بدید
+بعد ۲۴ ساعت چی فکر میکنی؟
$بچه ها بحث کردن بسه دیگه بیاید بریم عمارت
×نظر منم همینه بریم
-یونا و هایول دستمو کشیدن و بردنم عمارت
-ته و شوگا هم دست کوک رو کشیدن و بردن عمارت، وارد عمارت که شدیم شوگا گفت
$خیلی خب همه خسته اید و الان هم ساعت تقریبا هشته یکم استراحت کنین بیاین شام و بعدش استراحت مطلق
همه: اوکی
÷اتاقامون؟ هر کدوم یه اتاق جدا داریم؟
$نه...تو و ته یک اتاق من و هایول هم که از همون اول اتاق داشتیم و کوک و ات هم با همن
-واقعا..
+چیه بیب؟(نگاه شیطانی)
-چه بهتر(نیشخند)
×یونا بیا بریم استراحت
÷باشه اوکی
از زبان ات
رفتم تو اتاقمون خیلی خوشگل بود( ساعت ده شب بود)
رفتم پایین و شام رو کوفت کردیم و بعد من و هایول و یونا با لباسای فوق باز(عکسشونو گذاشتم) رفتیم سراغ اتاقی که پسرا توش بودن
-ما قراره بریم بار پس فعلا..ساعت ۲ هم برمیگردیم
+ات..۲ شب آخه؟؟؟؟(با داد)
-چیههههه وقتی باختین باید قبول کنین دیگههه
$باشه برین
×هیونگگگگگگگگ
-مرسیییی (نیشخند)
رفتیم بار...
خوشملام حمایتتتت
شرط:۱۰ لایک و ۲ بازنشر
از زبان ات
-سوار ماشین هایول شدیم، من کنار دستش نشسته بودم و یونا صندلی عقب ماشین نشسته بود چون کوچیکتره همه آماده بودیم
از زبان کوک
شوگا هیونگ راننده بود و من کنارش و تهیونگ هم صندلی عقب ماشین نشسته بود
$بزنین بریم پسرا
+بریم که بترکونیم
من به هایول از پنجره علامت دادم و هردو هم زمان راه افتادن سرعت هردو ماشین خیلی زیاد بود از گرل ها خیلی جلو بودیم:
$هه..صدرصد میبازن
×من که شک ندارم ما میبریم
از زبان ات
-ای وای دخترا چیکار کنیم..هایول زود باش
هایول:نمیتونم من رانندگیم اندازه شوگا خوب نیست
÷پس چرا شرط گذاشتییییی
-نگه دار
هایول:چرا
-چون میخام من بجات رانندگی کنم
هایول: مطمئنی میتونی
-بابام ۱۰ تا مسابقه ماشین رو اول شده و به منم وقتی کوچیک بودم یادم داده پس نگران نباش
هایول: خیلی خوب باشه ولی نگه نمیدارم چون سرعتشون زیاده و قطعا میبازیم همینجوری جامون رو عوض کنیم
-حله چشاته
÷اما ریسکش بالاست من هنوز جوونم شوهر نکردم بچه دار هم نشدم نمیخام بمیرم
-توجهی نکردیمو موفق شدیم جامون رو عوض کنیم سریع گازشو گرفتم، خیلی سریع به اونا رسیدیم
از زبان کوک
+هیونگ سریعتر دارن بهمون میرسن
$نه بابا...چطوری
×وایسا ببینم..ات داره رانندگی میکنه
از زبان ات
رسیدم کنار ماشین شوگا و کوک رو دیدم چون راننده اونور نشسته بود و درحال رانندگی بود بیشتر کو در دسترس بود(منحرف نشید🤣💅)
-اِ وا چیشد که؟ بهت رسیدم ددی کوک
+جواب این شیرین زبونیاتو میدم حالا واسا و ببین
-میبینیم عمارت شوگا منتظرتم
و گازشو گرفتم و از اونا جلو زدم
از زبان کوک
+هیونگ میتونی جاتو با من عوض کنی
$نخیرم
×کوک بلده دفعه قبلی اون برد میدونی که
$البته با کمک ات
+حالا هرچی
$باشه قبول(جاشونو مثل ات و هایول عوض کردن)
گازشو گرفتم و خیلی تند پیش میرفتم و رسیدم به ات و ازش جلو زدم
+اگه ببرم اونا مطمئنن خیلی حرصشون در میاد
×تا عمارت چقدر راهه هیونگ؟
$ دو دقیقه دیگه
+کارشون ساختست ما بردیم
وقتی رسیدیم به عمارت دیدم ماشین اون جلو وایستاده و همشون بیرون از ماشین، به ماشین تکیه دادن
از زبان ات
- چیشد جناب جئون باختین که..؟
هایول:باختین؟
÷معلومه که باختن
+ات اعصابمو بهم نریز به اندازه کافی عصبی هستم
-ولی طبق شرط هرچی ما بگیم شما باید گوش بدید
+بعد ۲۴ ساعت چی فکر میکنی؟
$بچه ها بحث کردن بسه دیگه بیاید بریم عمارت
×نظر منم همینه بریم
-یونا و هایول دستمو کشیدن و بردنم عمارت
-ته و شوگا هم دست کوک رو کشیدن و بردن عمارت، وارد عمارت که شدیم شوگا گفت
$خیلی خب همه خسته اید و الان هم ساعت تقریبا هشته یکم استراحت کنین بیاین شام و بعدش استراحت مطلق
همه: اوکی
÷اتاقامون؟ هر کدوم یه اتاق جدا داریم؟
$نه...تو و ته یک اتاق من و هایول هم که از همون اول اتاق داشتیم و کوک و ات هم با همن
-واقعا..
+چیه بیب؟(نگاه شیطانی)
-چه بهتر(نیشخند)
×یونا بیا بریم استراحت
÷باشه اوکی
از زبان ات
رفتم تو اتاقمون خیلی خوشگل بود( ساعت ده شب بود)
رفتم پایین و شام رو کوفت کردیم و بعد من و هایول و یونا با لباسای فوق باز(عکسشونو گذاشتم) رفتیم سراغ اتاقی که پسرا توش بودن
-ما قراره بریم بار پس فعلا..ساعت ۲ هم برمیگردیم
+ات..۲ شب آخه؟؟؟؟(با داد)
-چیههههه وقتی باختین باید قبول کنین دیگههه
$باشه برین
×هیونگگگگگگگگ
-مرسیییی (نیشخند)
رفتیم بار...
خوشملام حمایتتتت
شرط:۱۰ لایک و ۲ بازنشر
- ۸۹
- ۰۸ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط