پایدارترین دوستی
پارت⁶
•
•
ا.ت: تو هم خیلی حاضر جوابی
یونگی: خیلی پررو شدی
هوسوک: ببخشید دخالت میکنم اما لازم نیست به خاطر یه موضوع کوچیک دعوا کنید
یونگی و ا.ت: دعوا؟!
ا.ت: ما دعوا نمیکنیم، فقط دوست داریم همدیگه رو اذیت بکنیم
یونگی: اره، درسته
هوسوک: اها، چه جالب مثل من و خواهرم
ا.ت: تو خواهر داری؟!
هوسوک: بله
ا.ت: به خواهرت بگو هر زمانی که خواست میتونه بیاد اینجا
هوسوک: حتما میگم
یونگی: ا.ت، ببرشون تا لباساشون رو عوض کنن
ا.ت: اوو اره درسته. با من بیاید
هوسوک و جیمین با ا.ت رفتن و بعد از چند دقیقه لباساشون رو عوض کردن...
ا.ت: داداش عزیزم
یونگی: تو باز چی میخوایی؟
•
•
•
میخوام اسم داستان رو عوض کنم، به نظرتون اسمش رو چی بزارم؟
بایی ارمی💜
•
•
ا.ت: تو هم خیلی حاضر جوابی
یونگی: خیلی پررو شدی
هوسوک: ببخشید دخالت میکنم اما لازم نیست به خاطر یه موضوع کوچیک دعوا کنید
یونگی و ا.ت: دعوا؟!
ا.ت: ما دعوا نمیکنیم، فقط دوست داریم همدیگه رو اذیت بکنیم
یونگی: اره، درسته
هوسوک: اها، چه جالب مثل من و خواهرم
ا.ت: تو خواهر داری؟!
هوسوک: بله
ا.ت: به خواهرت بگو هر زمانی که خواست میتونه بیاد اینجا
هوسوک: حتما میگم
یونگی: ا.ت، ببرشون تا لباساشون رو عوض کنن
ا.ت: اوو اره درسته. با من بیاید
هوسوک و جیمین با ا.ت رفتن و بعد از چند دقیقه لباساشون رو عوض کردن...
ا.ت: داداش عزیزم
یونگی: تو باز چی میخوایی؟
•
•
•
میخوام اسم داستان رو عوض کنم، به نظرتون اسمش رو چی بزارم؟
بایی ارمی💜
- ۲.۳k
- ۰۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط