پایدارترین دوستی
پارت⁷
ا.ت: میشه برم بیرون؟
یونگی: برو از مامان اجازه بگیر
ا.ت: مامان گفت برو از بابات بپرس و بابا گفت برم از جیم جی بپرس و جیم جی هم گفت بیام از تو بپرس و تو الان میگی که برم از مامان بپرس
یونگی: فکر کنم جوابت رو میدونی😂
ا.ت: اره میدونم، اما بزار برم بیرون، لطفا🥺
یونگی: خیلی خب اما مراقب باش، باشه؟
ا.ت: باشه. ممنون داداش عزیزم🫂
یونگی: بغلم نکن😫
ا.ت: پس میشه بوست کنم؟
یونگی: 😑…
ا.ت: خیلی خب بوستم نمی کنم
یونگی: افرین، حالا برو تا پشیمون نشدم
ا.ت: باشه، بایی
یونگی: بایی
ا.ت سریع رفت توی اتاقش و اماده شد و با یکی از دوستاش رفت بیرون
یوری: ا.ت، بیا بریم از اون پاساژ خرید کنیم
ا.ت: باشه، بریم
جونگکوک و تهیونگ توی اون پاساژ بودن که ناگهان ا.ت رو دیدن
جونگکوک: تهیونگ، اون ا.ت نیست؟ خواهر امپراطور
تهیونگ: اره خودشه
•
•
•
چون دیروز پارتی نزاشتم، بخاطر همین این پارت کمی بیشتر از پارت های قبل هست
بایی ارمی💜
ا.ت: میشه برم بیرون؟
یونگی: برو از مامان اجازه بگیر
ا.ت: مامان گفت برو از بابات بپرس و بابا گفت برم از جیم جی بپرس و جیم جی هم گفت بیام از تو بپرس و تو الان میگی که برم از مامان بپرس
یونگی: فکر کنم جوابت رو میدونی😂
ا.ت: اره میدونم، اما بزار برم بیرون، لطفا🥺
یونگی: خیلی خب اما مراقب باش، باشه؟
ا.ت: باشه. ممنون داداش عزیزم🫂
یونگی: بغلم نکن😫
ا.ت: پس میشه بوست کنم؟
یونگی: 😑…
ا.ت: خیلی خب بوستم نمی کنم
یونگی: افرین، حالا برو تا پشیمون نشدم
ا.ت: باشه، بایی
یونگی: بایی
ا.ت سریع رفت توی اتاقش و اماده شد و با یکی از دوستاش رفت بیرون
یوری: ا.ت، بیا بریم از اون پاساژ خرید کنیم
ا.ت: باشه، بریم
جونگکوک و تهیونگ توی اون پاساژ بودن که ناگهان ا.ت رو دیدن
جونگکوک: تهیونگ، اون ا.ت نیست؟ خواهر امپراطور
تهیونگ: اره خودشه
•
•
•
چون دیروز پارتی نزاشتم، بخاطر همین این پارت کمی بیشتر از پارت های قبل هست
بایی ارمی💜
- ۳.۷k
- ۰۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط