پایدارترین دوستی
پارت⁵
•
•
...که یهو یادش اومد که اون دختر خواهر امپراطور هست
ا.ت: بزارید اونا بیان داخل
نگهبان¹: اما...
ا.ت: همین که گفتم
نگهبان²: هر چی شما دستور بدید
دو نگهبان به جیمین و هوسوک اجازه ورود دادن و جیمین و هوسوک به سمت ا.ت رفتن و ازش تشکر کردن
ا.ت: هی نیاز نیست با من انقدر رسمی باشید
جیمین و هوسوک: باشه خانم
ا.ت: بیاید بریم، برادرم منتظر شماست
هوسوک و جیمین دنبال ا.ت پیش یونگی رفتن
یونگی: بلاخره اومدید😒
ا.ت: داداش باهوش من، یادت رفته بود که به نگهبانا بگی که مهمون داریم
یونگی: واقعا؟!
ا.ت: بله
یونگی: اره درسته ☺️
ا.ت: خیلی خب با من بیاید تا بهتون بگم چه لباسی بپوشیت و کجا لباستون رو عوض کنید
هوسوک: نیازی نیست شما زحمت بکشید پرنسس
ا.ت: متنفرم از اسم پرنسس
جیمین: من رو ببخشید که فضولی میکنم اما چرا از لقب پرنسس متنفرید؟
ا.ت: چون بچگونه هست
هوسوک: خیلی از دخترا این لقب رو دوست دارن
ا.ت: اره اما من دوست ندارم
یونگی: خواهر من عجیبه
ا.ت: تو هم خیلی...
•
•
•
یونگی هم خیلی، چی هست؟ حدس بزنید. حدساتون رو کامنت کنید.
بایی ارمی💜
•
•
...که یهو یادش اومد که اون دختر خواهر امپراطور هست
ا.ت: بزارید اونا بیان داخل
نگهبان¹: اما...
ا.ت: همین که گفتم
نگهبان²: هر چی شما دستور بدید
دو نگهبان به جیمین و هوسوک اجازه ورود دادن و جیمین و هوسوک به سمت ا.ت رفتن و ازش تشکر کردن
ا.ت: هی نیاز نیست با من انقدر رسمی باشید
جیمین و هوسوک: باشه خانم
ا.ت: بیاید بریم، برادرم منتظر شماست
هوسوک و جیمین دنبال ا.ت پیش یونگی رفتن
یونگی: بلاخره اومدید😒
ا.ت: داداش باهوش من، یادت رفته بود که به نگهبانا بگی که مهمون داریم
یونگی: واقعا؟!
ا.ت: بله
یونگی: اره درسته ☺️
ا.ت: خیلی خب با من بیاید تا بهتون بگم چه لباسی بپوشیت و کجا لباستون رو عوض کنید
هوسوک: نیازی نیست شما زحمت بکشید پرنسس
ا.ت: متنفرم از اسم پرنسس
جیمین: من رو ببخشید که فضولی میکنم اما چرا از لقب پرنسس متنفرید؟
ا.ت: چون بچگونه هست
هوسوک: خیلی از دخترا این لقب رو دوست دارن
ا.ت: اره اما من دوست ندارم
یونگی: خواهر من عجیبه
ا.ت: تو هم خیلی...
•
•
•
یونگی هم خیلی، چی هست؟ حدس بزنید. حدساتون رو کامنت کنید.
بایی ارمی💜
- ۱.۷k
- ۰۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط