گمشده منپارت
گمشده من/پارت۴
... در اتاق رو باز کردم و داخل شدم. به محض اینکه در رو پشت سرم بستم کامیناری سرم داد زد.
(کامیناری) :
/برای چی نتونستی ازش محافظت کنی؟ خیر سرت الان یه قهرمان محسوب میشی اگه اینطور باشه باید دور قهرمان شماره ی یک شدن خط بکشی/
(باکوگو):
/هوی حرف دهنتو بفهم. من تونستم فراریش بدم و از وقوع اتفاقات بد دیگه که ممکن بود رخ بده جلوگیری کردم ولی اگه تو بودی چی؟ تو نه تنها نمیتونستی از دکو محافظت کنی که هیچ یه گروگان هم دست آل فور وان میدادی. /
(آسویی) :
/بس کنید دیگه، دعوا که دردی رو دوا نمیکنه/
(اوراراکا) :
/سویوچان راست میگه، بهتره بجای دعوا سعی کنیم دکو رو بهوش بیاریم/
(از زبان نویسنده) :
باکوگو روی صندلی کنار تخت دکو میشینه و سرم رو از دستش میکنه.
(شوتو):
/هوی باکوگو داری چیکار میکنی؟ /
(باکوگو) :
/اگه اون چیز سمی وارد این سرم شده باشه تنها راه جلوگیری از وارد شدن بیشتر اون محلول به بدن دکو همینه/(هوشو بنازممم)
(از زبان نویسنده) :
دست دکو کمی میلرزه و چشماش آروم آروم باز میشه ولی باکوگو متوجه نبود چون سرش رو به پایین بود.
(کیریشیما) :
/گل کاشتی پسر/
_همه ذوق سگی میکنند_
(باکوگو) :
تا سرم رو بلند کردم دیدم دکو چشماشو باز کرده(چشاش برق زد بچم)
خب نظری؟ حمایتی؟
... در اتاق رو باز کردم و داخل شدم. به محض اینکه در رو پشت سرم بستم کامیناری سرم داد زد.
(کامیناری) :
/برای چی نتونستی ازش محافظت کنی؟ خیر سرت الان یه قهرمان محسوب میشی اگه اینطور باشه باید دور قهرمان شماره ی یک شدن خط بکشی/
(باکوگو):
/هوی حرف دهنتو بفهم. من تونستم فراریش بدم و از وقوع اتفاقات بد دیگه که ممکن بود رخ بده جلوگیری کردم ولی اگه تو بودی چی؟ تو نه تنها نمیتونستی از دکو محافظت کنی که هیچ یه گروگان هم دست آل فور وان میدادی. /
(آسویی) :
/بس کنید دیگه، دعوا که دردی رو دوا نمیکنه/
(اوراراکا) :
/سویوچان راست میگه، بهتره بجای دعوا سعی کنیم دکو رو بهوش بیاریم/
(از زبان نویسنده) :
باکوگو روی صندلی کنار تخت دکو میشینه و سرم رو از دستش میکنه.
(شوتو):
/هوی باکوگو داری چیکار میکنی؟ /
(باکوگو) :
/اگه اون چیز سمی وارد این سرم شده باشه تنها راه جلوگیری از وارد شدن بیشتر اون محلول به بدن دکو همینه/(هوشو بنازممم)
(از زبان نویسنده) :
دست دکو کمی میلرزه و چشماش آروم آروم باز میشه ولی باکوگو متوجه نبود چون سرش رو به پایین بود.
(کیریشیما) :
/گل کاشتی پسر/
_همه ذوق سگی میکنند_
(باکوگو) :
تا سرم رو بلند کردم دیدم دکو چشماشو باز کرده(چشاش برق زد بچم)
خب نظری؟ حمایتی؟
- ۲.۲k
- ۱۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط